به گزارش شرق، مأموران پلیس زمستان سال ٨٤ جسد مردی ٧٠ساله را در تاکستان قزوین پیدا کردند. این جنازه کنار دیوار یک کارخانه رها شده بود. در ابتدا این تصور به وجود آمد که متوفی به دلیل سرمازدگی جان خود را از دست داده است اما تحقیقات بعدی که منجر به شناسایی خانواده او شد، نشان داد این فرد از چند روز قبل گم شده و زمانی که از خانه خارج شده، سوار بر خودروی شخصیاش بوده و به احتمال زیاد قربانی یک سرقت شده است. بررسیهای مأموران و ردیابی خودروی مقتول، فاش کرد این اتومبیل در پمپبنزینی در غرب کشور سوختگیری کرده است. از آن طریق مأموران صاحب جدید ماشین را شناسایی و بازداشت کردند. این مرد به پلیس گفت ماشین را از جوانی به نام علی خریداری کرده و از سرقتیبودن آن هم اطلاعی نداشته است. با همکاری این مرد، پلیس علی را شناسایی و بازداشت کرد. مرد جوان سرقت ماشین را پذیرفت و گفت: «با همکاری یکی از دوستانم به نام پدرام دست به این کار زدیم. ما پیرمرد را نکشتیم و قصدی هم برای این کار نداشتیم؛ قصدمان این بود که او را بیهوش و اموالش را سرقت کنیم».
او گفت: من با مقتول در راهآهن آشنا شدم و بعد از آن هم به مغازهاش رفتوآمد میکردیم. او را به دوستم پدرام هم معرفی کردم، نقشهای که طراحی کرده بودیم این بود که به او مقداری آبمیوه مسموم به داروی خوابآور بدهیم و بعد که بیهوش شد اموالش را سرقت کنیم. همین اتفاق هم افتاد. بعد از اینکه او آبمیوه را خورد و مسموم شد درحالیکه بیهوش بود، او را سوار ماشین و به همراه پدرام به سمت غرب کشور حرکت کردیم. در راه در تاکستان زیلویی زیرش انداختیم و او را کنار دیوار یک کارخانه خواباندیم و رویش هم پالتو کشیدیم و رفتیم تا ماشین را بفروشیم. وقتی ما او را آنجا رها کردیم، زنده بود اینکه چرا و چطور فوت شده است را نمیدانم».
بعد از اعترافات این مرد، پدرام هم بازداشت شد. او در اعترافات اولیهاش مدعی شد همراه دوستش علی نبوده و از سرنوشت پیرمرد هم اطلاعی ندارد؛ او گفت: قرار بر سرقت بود و من هم همدستی با علی را قبول و داروی خوابآور هم خریداری کردم اما نیمی از آبمیوه مسموم را خودم خوردم و بیحال شدم، دیگر کاری نکردم و هر اتفاقی افتاده علی از آن خبر دارد و من نمیدانم چه شده است. وقتی علی و پدرام با هم روبهرو شدند و علی یک بار دیگر گفتههایش را تکرار کرد، پدرام هم این اعترافات را قبول کرد و پذیرفت زمان سرقت و رهاکردن پیرمرد کنار دیوار همراه علی بود. هرچند پدرام این گفتهها را در جلسات بعدی رسیدگی به پروندهاش پس گرفت و یک بار دیگر تأکید کرد زمان رهاکردن مقتول در تاکستان همراه دوستش نبود اما دادگاه این ادعا را قبول نکرد. پرونده زمانی پیچیدهتر شد که پزشکی قانونی نیز اعلام کرد مرگ بر اثر مسمومیت دارویی نیست و البته آثار ظاهری فشار بر عناصر حیاتی یا ضرب چاقو وجود ندارد. دادگاه برای مشخصشدن این موضوع، هیأتی از متخصصان در پزشکی قانونی را موظف به بررسی دوباره پرونده پزشکی مقتول کرد. در این گزارش نیز اینطور آمده که نتیجه آزمایشات سمشناسی منفی است و احتمال اینکه مقتول بر اثر بیماری قلبی جانش را از دست داده یا اینکه فشار بر عناصر حیاتی گردن و خفگی باعث مرگش شده باشد، وجود دارد. درنهایت با صدور کیفرخواست علیه هر دو متهم به اتهام قتل عمدی، پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری شماره یک قزوین فرستاده شد.
علی، متهم ردیف اول، یک بار دیگر گفتههایش را تکرار و تأکید کرد قصدی برای کشتن مقتول نداشتند و زمانی که او را کنار دیوار رها میکردند پیرمرد زنده بود. او گفت: ما فکر میکردیم چند ساعت دیگر به هوش میآید و به خانهاش برمیگردد به همین دلیل هم برایش زیلو و پالتو گذاشتیم تا یخ نزند؛ هیچ اطلاعی هم از بیماری او نداشتیم و فکر میکردیم سالم است.
وقتی نوبت به پدرام رسید، او اتهام قتل را رد کرد و یک بار دیگر گفت همراه علی نبود. او گفت: من بارها تکرار کردهام که همراه علی نبودهام، زمانی که او ماشین را برای فروش برد، من در گرمخانهای در خاوران بودم که تحتنظارت شهرداری است. این کار سختی نیست که استعلام بگیرید و واقعیت حرفم را بررسی کنید. ضمن اینکه من در آن زمان چون خودم نیمی از آبمیوه آغشته به دارو را خورده بودم، خوابم برد و اصلا متوجه نشدم چه اتفاقی افتاد.
در پایان جلسه رسیدگی نیز فرشید رفوگران، وکیلمدافع پدرام، به دفاع از موکلش پرداخت و گفت: اولا در نظریه پزشکی قانونی علت دقیق مرگ مشخص نیست و احتمال اینکه مقتول بر اثر بیماری قلبی فوت کرده باشد در این نظریه آمده است؛ ضمن اینکه در معاینه جسد گفته نشده آثار کبودی که نشانه خفگی و فشار بر عناصر حیاتی گردن است، روی بدن مقتول مشهود است. درباره موکلم هم باید بگویم، او در تحقیقات بارها گفته زمان رهاکردن مقتول همراه دوستش نبوده و توضیح داده که در گرمخانه شهرداری تهران بوده، بعد هم به خانه اقوامش رفته است که متأسفانه استعلامی گرفته نشده تا دادگاه به یقین برسد که متهم واقعیت را میگوید یا حرفش دروغ است. حتی میشد دوربینهای مداربسته پمپبنزینی که ردیابی ماشین مقتول از آنجا آغاز شده را بررسی کرد و متوجه شد علی تنها بوده یا پدرام هم همراهش بوده؛ هیچ بازجوییای هم از خریدار ماشین درباره اینکه فروشندگان دو نفر بودند یا یک نفر، انجام نشده است بنابراین پرونده با نقص تحقیقات روبهروست و باید این نواقص برطرف و بعد رأی صادر شود.
این دلایل موردقبول هیأت رسیدگی قرار نگرفت و هر دو متهم به قصاص محکوم شدند اما پدرام و وکیلمدافعش به رأی صادره اعتراض و یک بار دیگر دلایل خود را برای بیگناهی پدرام در یک لایحه بیان کردند و خواستار بررسی این پرونده در دیوانعالی کشور شدند.