ابتکار: وقتی که با هزاران امید و آرزو وارد دانشگاه میشود، به دنبال این است که تا چند صباح دیگر آوازه تحسینها به آسمان بلند شود و با برچسب دکتر، مهندس یا آقای مدیر وارد بازار کار شود تا بتواند باقی آینده خود را به خوبی ترسیم کند. اما گاهی اوقات تمامی این امیدها و آرزوها با جملهای در هم میشکند و شاید موجی از ناامیدی را به سردابه تفکراتش واریز میکند. مجبور است که قلمی بکشد روی تمامی زیباییهایی که در جزوات دانشگاهی خود به تصویر کشیده بود. حالا تازه شروع ماجراست. وقتی که وزیر تعاون کار و رفاه اجتماعی از اضافه شدن 5 نفر به افراد جویای کار در دقیقه خبر میدهد. این واقعیتی است که به گفته علی ربیعی باید آن را پذیرفت.
2628000 نفر جویای کار در سال
داستان به این شکل بهتر است پیش برود که در حال حاضر کشورمان در شرایطی قرار گرفته که در هر دقیقه 5 نفر به آمار افراد جویای کار اضافه میشود. به گفته وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در حال حاضر ایجاد شغل برای بیش از 800 هزار نفر در سال احساس میشود. با یک حساب سرانگشتی میتوان به آمار 7200 نفره در طول یک شبانه روز دست یافت. این آمار در طول یک سال به آمار 2628000 نفر جویای کار رسید. اگر به گفته وزیر کار، در طول سال نیاز به ایجاد بیش از 800 هزار شغل جدید داشته باشیم، با توجه به روانه شدن دو میلیون و ششصد و بیست و هشت هزار نفر به افراد جویای کار به جامعه 1828000 یعنی معادل یک میلیون و هشتصد و بیست و هشت هزار نفر دیگر باز جویای کار باقی خواهند ماند! و این آمار به سال بعد اضافه خواهد شد.
700 هزار آماری که 373 هزار شد
با توجه به افزایش آمار آسیبهای اجتماعی در جامعه، تنها راهکار برای مهار و کنترل آن، ایجاد فرصتهای شغلی برای جوانان خواهد بود و در صورت عدم وجود برنامه ریزی منسجم و جامع باید به فکر بیشتر و بیشتر کردن صفحات حوادث و آسیبهای اجتماعی رسانهها باشیم. راهحل چیست؟ البته این حقیقت را نباید کتمان کرد که تلاشهای مجدانهای برای مبارزه با فقر در دولت تدبیر و امید صورت میگیرد اما واقعا آغاز فاجعه از کجا بوده است؟ چندی پیش آماری از سوی وزیر کار عنوان شد. آماری که در آن ایجاد 700 هزار شغل در سال گذشته کاملا مشهود بود. اما این آمار تطبیق پذیر با واقعیت نبود. تامین اجتماعی از ایجاد این تعداد فرصت شغلی خبر داده بود اما در همان زمان آمار هفتصد هزار نفره توسط معاون اشتغال و توسعه کارآفرینی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نقض شد و این آمار را به 373 هزار شغل در سال گذشته کاهش داد. گرچه باید واقعیت را در نظر گرفت که فرصتهای جدید شغلی در سال جاری هنوز اعلام نشده است.
بازگشت از میانه راه
شاید یک مقدار آمارها در این میان، از دست در میرود. چرا که هستند در این میان افرادی که شاغل هستند و در میانه راه اشتغال از شغل خود استعفا میدهند. آیا اینها هم به آمار همان یک دقیقه و 5 نفر و ... اضافه خواهند شد؟ همانطور که پیشتر نیز عنوان شده است، هنوز معضل بیکاری برای دهه شصتیها وجود دارد و حالا نیروهای تازه نفس دهه هفتاد هم به این آمار اضافه شدند. رقابتی جدید و در نوع خود نفس گیر در بازار کار. اینها نیز جزو همان هزاران نفری هستند که با همان امید و آرزویی که پیشتر نیز عنوان شد، پا به مهلکهای میگذارند که آمار و ارقام ایجاد فرصتهای شغلی در آن میان، چندان چنگی به دل نمیزند. سیاستی تحت عنوان افزایش جمعیت در دهه شصت و بالا رفتن یک باره جمعیت خانواده ها، یکی از همان دلایلی است که خانوادهها را با مساله جوان بیکار مواجه کرده است. بزرگ ترین و مهم ترین مقولهای که از ابتدای روی کار آمدن دولت تدبیر و امید بسیار مورد تاکید قرار گرفت و تا امروز...
آتشی که خاکستر میشود
تمامی طرحهای اشتغال زایی با سر و صدای فراوانی جای خود را در میان طرحهای دیگر باز میکند و به همان سرعت از زبانه کشیدن میافتد و به خاکستر تبدیل میشود. طرحهایی که در میان برنامههای گاهی نادرست مسئولان امکان توزیعش وجود نخواهد داشت. طبق گفتههای وزیر کار، در انجام پروژهها باید به اولویت اشتغال بومی و منطقهای توجه شود اما کارشناسان کار نظر دیگری دارند. آنها با توجه به عدم توزیع مناسب امکانات در مناطق بومی، اجرای این پروژه را منتج به شکست میدانند اینها همه در حالی است که تمامی استانهای کشور روزانه جویندگان کار را به خود میبینند که در کمین ورود به بازار کاری قرار دارند که تمامی آمارها و ارقام آن گنگ و مبهم است.
مهاجرت؛ آری یا خیر؟
مهاجرت به شهرهای بزرگ تر، یکی از همان راهکارهایی است که همان کارجویان دقیقهای و ثانیهای و غیره و ذالک، برای خود درنظر میگیرند. راهکاری که شاید ساده بنماید ولی در عمل بستر بسیار مناسبی را برای ترویج بسیاری از خرده فرهنگها و ناهنجاریها میسازد. ترافیکی از تمامی دردسرهایی که یک مرتبه به شهرهای بزرگ روانه میشود. رفع معضلی که امنیت پایدار جامعه را رقم خواهد زد. اما این امنیت، دست مایه بسیاری از وعده و وعیدهایی میشود که خود را پشت آمار و ارقامی که یک روز تایید و روز دیگر تکذیب میشود، پنهان کرده است. کرمانشاه، سیستان و بلوچستان، ایلام، لرستان، گلستان و ... استانهایی هستند که بالاترین آمار بیکاری و در مقابل آن پایین بودن نرخ اشتغال را به خود اختصاص داده اند. سوال در اینجا پیش میآید که تمامی طرحها و ایدههای شهرکهای صنعتی که از حدود ده سال گذشته مطرح و اجرا شد اما در عمل هیچ کمکی به اشتغال زایی نکرد. در نهایت اتفاقی که افتاد، این بود که فرصتهای شغلی مجالی برای توزیع مناسب نیافتند. اینها در حالی است که وزیر کار، ماه گذشته اصلی ترین سیاست دولت یازدهم را در زمینه توسعه اشتغال، تمرکز بر بنگاههای خرد و کوچک و متوسط و استفاده از ظرفیت آنها در مشاغل خرد و خانگی عنوان کرد. البته تحرکی که ممکن است 4 سال به طول بیانجامد.
حرفهای هزار باره
همه اینها بارها و بارها گفته و شنیده میشود اما اینکه در این راستا و در زمینه بهبود وضعیت بازار اشتغال و کار تمامی کسانی که در همان یک دقیقه به جمع چهار نفر دیگر که جوینده کار هستند، چه کارهایی باید انجام شود تا وضعیت رو به بهبودی برود، جای بسی تامل و همت والا را دارد. همتی برای رسیدن به تعریف درست و تعبیر اساسی در زمینه قانون کار که در آن ساماندهی به وضعیت اشتغال را در دستور کار قرار داده است. در اینجا سوال دیگری مطرح میشود که حد تخلفات در راستای سن و سال در قانون کار ایران، در دستور کار قوانین کار و تامین اجتماعی کشور به چه صورتی محاسبه میشود؟ قانونی که در آن ممانعت از کار افراد زیر 15 سال و همینطور بالای 60 سال بسیار مورد تاکید قرار گرفته است. آیا با توجه به وضعیت معیشت افراد، با توجه به مرحله گذار تحریم و پساتحریم، آیا سن در قانون کار جایی دارد؟ و آیا اینها همان افرادی هستند که به صف افراد جویای کار دقیقهای اضافه خواهند شد؟