یکی از خطوط عملیات روانی که رسانههای معاند و پیادهنظام مجازی آنان به آن زیاد میپردازند بحث انفعال جمهوری اسلامی ایران در برابر اقدامات خصمانهای همچون ترور به دست رژیم صهیونیستی است. این خط به خصوص بعد از ترور شهید سیدرضی موسوی برجسته شده و هدف از آن هم زیر سؤال بردن اقتدار جمهوری اسلامی ایران، ایجاد یأس در میان مردم و وادار نمودن ایران به واکنش غلط و نسنجیده و بازی کردن در زمین دشمن است.
به گزارش ایسنا، روزنامه جوان در یادداشتی به قلم حمیدرضا شاه نظری نوشت:
در این باره چند نکته قابل تأمل است:
سیاست اصولی جمهوری اسلامی ایران درباره فلسطین و نیز حضور اشغالگران و سلطهگران در منطقه از بدو پیروزی انقلاب اسلامی روشن بوده و تاکنون نیز بر همین منوال عمل کرده است. سیاست از بین رفتن اشغالگری و تشکیل دولت فلسطینی با حق حاکمیت مردم فلسطین و اخراج سلطهگران از منطقه همواره طی چند دهه پیگیری شده و نتایج درخشانی نیز تاکنون داشته است.
حمایت از مقاومت فلسطین در همه سطوح برای قدرتیابی آنان به حدی که بتوانند رژیم صهیونیستی را دچار زوال و از سرزمین خود بیرون کنند، تاکنون در دستور کار جمهوری اسلامی ایران بوده است. این سیاست قطعی و روشن را بارها مسئولان گفته و حتی رهبر معظم انقلاب سالها قبل نیز به صراحت از لزوم تسلیح مبارزان در کرانه باختری علاوه بر باریکه غزه سخن گفتند. قطعاً برای این سیاست طی سالهای متمادی اقدامات قابل توجهی هم صورت گرفته که نتایج آن این روزها در صحنه میدان دیده میشود.
قطعاً یکی از مهمترین اقدامات شهید حاج قاسم سلیمانی و مهمترین کارویژه شهید سیدرضی موسوی نیز همین موضوع بوده و به همت این بزرگمردان تاریخ ایران، این مأموریت به بهترین وجه انجام شده است. در واقع نقش ایران در قبال رژیم اشغالگر فلسطین، علاوه بر الهامبخشی و سامان دادن به نظریه مقاومت، شامل یک نگاه راهبردی کلان و اقدامات گسترده در تشکیل جبهههای متنوع مقاومت که مجهز به تجهیزات مختلف بوده و آموزشهای لازم را دیدهاند، است. شما تصور کنید چنان قدرتی در مقاومت تجمیع شده که سه ماه است مدعیترین و مجهزترین ارتش دنیا در برابر ضعیفترین حلقه این محور، دچار زبونی و خواری شده و به استیصال رسیده است.
ترور شهیدسیدرضی موسوی علیرغم نقش مهم و تأثیرگذار این شهید عزیز، یک اقدام واکنشی در برابر حجم عظیم ضرباتی است که استراتژیها و اقدامات جمهوری اسلامی ایران به رژیم صهیونیستی وارد کرده و ارزش راهبردی خاصی ندارد. سخنگوی سپاه پاسداران چند روز پیش اعلام کرد که رژیم صهیونیستی در عملیات طوفان الاقصی «بیش از ۲۰۰ فرمانده و ۱۵۰۰ نفر از نظامیان» خود را از دست داده و این عددی بسیار بزرگ و دردناک برای این رژیم است.
روشن است که با این اوصاف، این جمهوری اسلامی ایران نیست که در موضع ضعف قرار دارد، بلکه این رژیم صهیونیستی است که ضربات بسیار دردناکی دریافت کرده و بعد از عملیات طوفانالاقصی به مرز فروپاشی هم رسید و اگر کمکهای امریکاییها و اروپاییها نبود قطعاً نمیتوانست خود را بازیابی کرده و دچار فروپاشی میشد.
هماورد رژیم صهیونیستی در منطقه، جمهوری اسلامی ایران نیست. رژیم صهیونیستی یک رژیم جعلی و در واقع یک پادگان بزرگ نظامی غرب است که برای سلطه بر ملتهای منطقه تشکیل شده است. راهبرد ایران نیز تاکنون قویتر کردن ملتهای منطقه برای مقابله با این رژیم بوده است. از طرفی راهبرد کلان جمهوری اسلامی ایران همانگونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها و به خصوص بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی بیان کردند «قوی شدن» است تا با این قدرت علاوه بر بهبود شرایط داخلی، بساط سلطهگران و در رأس آنها امریکای جنایتکار از منطقه برچیده شود.
حمایتها و هزینه دادنهای امریکاییها و غربیها از رژیم صهیونیستی نیز تا زمانی است که به تحقق اهداف آنها کمک کند. در شرایط کنونی بزرگترین آرزوی سران رژیم صهیونیستی این است که بین ایران و امریکا جنگ مستقیم رخ دهد. چراکه خود این رژیم توان مقابله با ایران و سیاستها و راهبردهایش را نداشته و با تداوم وضع کنونی به زودی فروپاشیاش قطعی خواهد شد. ترور شهیدسیدرضی موسوی نیز در برهه کنونی علاوه بر انتقام از نقش این شهید عزیز در پشتیبانی از مقاومت فلسطین، با همین هدف طراحی و انجام شد. ولی جمهوری اسلامی ایران نشان داده که به صورت هیجانی و احساسی تصمیم نمیگیرد و برای هر اقدام خود در برابر دشمن از یک بینش راهبردی برخوردار است.
علیرغم همه نکات فوق، توجه به این نکته ضروری است که انتقام از یک ترور به صورت ضربتی و مشابه، صرفاً یک اقدام احساسی برای تشفی خاطر بوده و فاقد نگاه و ارزش راهبردی است. بزرگترین انتقام در برابر این جنایت، انجام اقداماتی راهبردی برای وارد کردن بیشترین ضربات به دشمن است. اینکه دشمن در حوزه رسانه و پروپاگاندا دست برتر را دارد و از این طریق تلاش میکند تا احساس یأس و سرخوردگی در میان ملتی به وجود آورد که فرزندانش دردناکترین ضربات را به او وارد کرده باید چاره دیگری اندیشید و از طرفی باید از اظهارات شتابزدهای که توقعات هیجانی را بالا میبرد پرهیز کرد.
بارها شده که اتفاقات مختلف در سرزمینهای اشغالی را با عنوان «تیر غیب» به انتقام جمهوری اسلامی ایران از این رژیم نسبت دادهاند، ولی باید توجه کرد که در تقابل تمدنی و کلان ایران و غرب، نباید سطح منازعه را به این مسائل پیش پا افتاده کشاند. یادمان نرود که همین کمتر از دو سال پیش، نفتالی بنت، نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی در مصاحبهای با هفتهنامه بریتانیایی اکونومیست گفت کشورش در حال اجرای «دکترین اختاپوس» علیه ایران است و ادامه داد «ما دیگر با شاخکها، با گروههای نیابتی ایران، بازی نمیکنیم؛ معادله جدیدی تدوین کردهایم و سر اختاپوس را هدف میگیریم.»
همین رژیمی که به زعم خود میخواست ایران را هدف قرار دهد امروز سه ماه است درگیر جنگی فرسایش شده و جبهههای گوناگونی علیهاش باز شده و هرچه دست و پا میزند نمیتواند از آن خارج شود. تیر غیب انتقام فرزندان امت رسولالله و فرزندان ملت ایران نه اقدامات پیش پا افتاده مورد توجه در رسانهها که اقدامات راهبردی است که بساط شیاطین صهیون را از منطقه جمع خواهد کرد. طوفانالاقصی تیر غیب الهی بود که با اندیشههای راهبردی فرماندهان سطوح مختلف مقاومت و به همت جوانان مقاومت در عرصه منطقه اجرا شد و در ادامه و در صورت تداوم پایمردی و همت مؤمنین، خداوند از این نوع تیر غیبهای انتقام و نابودی مستکبران به تعداد بیشتری رونمایی خواهد کرد که ضربات نهایی را بر پیکره ظلم و استکبار وارد خواهند کرد.