برترینها: نیما عباسپور، فیلمساز و منتقد، در شمارهی دوم «فیلم امروز» یادداشتی دربارهی بابک خرمدین نوشته و دو داستان هم از زندگی او تعریف کرده. اولی اینکه وقتی بابک در کنکور هنر شرکت کرده بهجای سینما رشتهی فرش قبول شده. اعتراض کرده که من اصلاً این رشته را انتخاب نکرده بودم.
بعد معلوم میشود پدر بابک دفترچهی انتخاب رشته و ثبتنام را از پسرش گرفته که خودش ببرد ادارهی پست و سر راه خودش رشتهی فرش را برای پسرش انتخاب کرده؛ بدون اینکه چیزی به بابک بگوید.
دومی هم این است که شبی بابک با دوستانش رفته بوده مهمانی و وقتی برمیگردد میبیند پدرش درِ خانه را از داخل قفل کرده و خلاصه مجبور میشود شب را در راهروی ساختمان بگذراند.
نیما عباسپور نوشته این خاطرات آن وقتها خندهدار و مفرح بهنظر میرسیدند و بابک و رفقایش ساعتها به آنها میخندیدند، اما حالا بعدِ خودش کشته شده و ماجرای قتلهای دیگر هم روشن شده و از حالوروز پدرش بیشتر خبر داریم، مفهوم دیگری پیدا کردهاند.