روزنامه همدلی: مسئله حجاب در جمهوری اسلامی از موضوعی فقهی به مسئلهای حکومتی و به چالشی میان حکومت و بخشی از مردم تبدیل شده است که هرازچندگاهی به فضای عمومی و رسانهای نیز کشیده میشود.
در روزهای گذشته نیز پس ازسخنان دو نفر از ائمه جمعه اصفهان و بجنورد موضوع برخورد با بدحجابان مطرح شد و البته مورد انتقاد نیز قرار گرفت. اگرچه در روزهای بعد این دو امام جمعه موضوع را حاصل سوءتفاهم دانستند و به نحوی سخنان قبلی منتسب به خود را تکذیب کردهاند. با این همه هنوز پیرامون این نحوه برخورد با معضلات اجتماعی از تریبون نمازجمعه انتقاداتی مطرح میشود.
افشین علا، شاعر معاصر نحوه برخورد ائمه جمعه اخیر را با شیوه آیتالله طالقانی اولین امام جمعه تهران مقایسه کرد.
او در یادداشتی تلگرامی با عنوان «حجاب بدون گشت ارشاد» نوشت:«تابستان ٥٨ كه كودكي ده ساله بودم، براي اولين بار بعد از انقلاب به تهران آمدم. در بدو ورود به شهر، آنچه كه بيش از هر چيز توجه مرا جلب كرد، انبوهتر شدن جمعيت بانوان چادري و افزايش تعداد خانمهايي بود كه مانتو بر تن و مقنعه يا روسري بر سر داشتند. البته چون هنوز حجاب اسلامي الزامي نشده بود، عدهاي از بانوان نيز مثل سالهاي قبل، بدون مانتو و روسري در خيابان رفت و آمد ميكردند.»
وی ادامه داد:«در محلهاي كه خانه مادربزرگم در آنجا بود، عده زيادي از هموطنان ارمني نيز زندگي ميكردند. بنابراين طبيعي بود كه تعداد خانمهاي بيحجاب نسبتا زياد بود. يكي از آنها پيرزن مهربان همسايه بود كه هر روز صبح با سبد چرخدار مخصوص خريد بيرون ميآمد و براي من كه معمولا روي بالكن بزرگ آپارتمان مادربزرگم بازي ميكردم دست تكان ميداد.
پيرزن مسيحي كه اهالي محل به او «مادام» ميگفتند، پيراهن ساده بلندي ميپوشيد و با سنجاقي گيسوان سفيد و انبوهش را روي سرش جمع ميكرد. همه زنهاي محل، چه ارمني چه مسلمان، مادام را دوست داشتند. حتي خانمهاي چادري كه ظهرها براي نماز به مسجد ميرفتند، وقتي كه از دور او را ميديدند، آن قدر ميايستادند تا مادام به آنجا برسد و با او خوش و بشي كنند و بعد داخل مسجد شوند.»
افشین علا با یادآوری پخش سخنان آيتالله طالقاني از تلویزیون به نحوه برخورد ایشان با بیحجابی و البته واکنش مردم و حتی زنان بیحجاب به آن سخنان پدرانه پرداخت و نوشت:«يك شب پاي تلويزيون نشسته بوديم و خطبههاي نماز جمعه زندهياد را ميشنيديم.
اتفاقا ايشان در بخشي از خطبهها به موضوع حجاب اشاره كردند و از خانمها خواستند به خاطر شهيداني كه جانشان را فداي انقلاب اسلامي كردند و به احترام خانوادههاي اين شهيدان، بيشتر مراقب پوشش خود باشند. هرگز فراموش نميكنم كه صبح فردا وقتي با پدرم براي انجام كاري به چند نقطه شهر رفتيم، تقريبا هيچ خانم بيحجابي در كوچهها و خيابانها ديده نميشد!
نزديك ظهر كه به خانه مادربزرگ برگشتيم، من طبق معمول به كنج مألوفم در بالكن رفتم و مشغول تماشاي عابران شدم. ديدم حتي در آن محله ارمنينشين هم خبري از خانمهاي بيحجاب نبود! به فكر فرو رفته بودم كه ناگهان صداي پير و مهرباني به گوشم خورد كه مرا صدا ميكرد. به طرفش برگشتم. مادام بود كه با همان سبد چرخدارش از خريد باز ميگشت. اما اگر صدايم نميكرد، نميشناختمش! ميدانيد چرا؟ براي آن كه آن روز مادام هم با يك روسري بلند تمام گيسوان سفيدش را پوشانده بود!»
این شاعر با اشاره سخنان منتشر شده منتسب به امامان جمعه دو شهر بزرگ کشور نوشت:« اين روزها كه خبر اظهارات امامان جمعه دو شهر بزرگ در خصوص لزوم ناامن كردن فضا براي خانمهاي بدحجاب منتشر شد، من هم مثل ديگران شوكه شده بودم. باور نميكردم در زمانهاي كه فشار ناشي از گراني، بيكاري، تبعيض، فسادهاي مالي و رانت خواري برخي مسئولان، كمر مردم را خم كرده و به ويژه نسل جوان را به ستوه آورده است، ائمه جمعه هم اولويتها را نشناسند و با توصيه به تشديد خشونت، بر هيزم آتش خشم مردم بيفزايند.
اما وقتي شنيدم هر دو امام جمعه محترم، اين اظهارات را تكذيب كردند و از لزوم مدارا و رعايت حرمت بانوان سخن گفتند، اميد تازهاي يافتم.»
وی در پایان یادداشت خود آورده است:«از ساير خطيبان هم خواهش ميكنم با تأسي به امامان جمعه اصفهان و بجنورد، به جاي خط و نشان كشيدن براي مردم به جان آمده، اولويتها را دريابند و به سراغ صاحبان قدرت و مسببان اصلي مشكلات بروند. اگر هم ميخواهند مردم به ويژه نسل جوان را نصيحت كنند به شيوه طالقانيها عمل كنند.
يعني مشي و ادبياتشان به گونهاي باشد كه مردم، آنان را پناه و طبيب دردهاي خود بدانند، كه در اين صورت با دل و جان به پندشان نيز عمل خواهند كرد. چيزي كه متأسفانه خلاف آن را شاهديم و روز به روز هم بر اين نقار افزوده ميشود. پس وقت آن است كه روحانيت شيعه، همان گونه كه بارها در تاريخ پرفراز و نشيب ايران خوش درخشيد، با همتي بلند و تدبيري شايسته، فلك را سقف بشكافد و طرحي نو دراندازد.»