پرداخت خلافی خودرو با کارتهای بانکی بدون موجودی شگردی بود که یک تبهکار برای سرکیسه کردن مردم و دور زدن پلیس +١٠ از آن استفاده میکرد. این جوان معتاد با استفاده از ضعف سیستم یکی از بانکهای خصوصی، بااستفاده از کارتهای هدیه بدون موجودی، اقدام به پرداخت جریمه شهروندان میکرد و با ارایه رسید پرداخت به مراکز مربوطه، خلافی آنها را صفر و مقداری از مبلغ خلافی را بهعنوان حقالزحمه دریافت میکرد. درنهایت این سارق جوان توسط پلیس شناسایی و دستگیر شد. او تاکنون به چندین و چند فقره کلاهبرداری با همین شگرد اعتراف کرده است. خودش میگوید بیپولی و اعتیاد باعث شده تا دست به کلاهبرداری بزند. آن چه در ادامه میخوانید گفتوگو با این سارق جوان است:
چندسال داری؟
حدود ٣٥ سال.
سابقهداری؟
نه. من تا قبل از این یکبار هم پایم به کلانتری نرسیده بود. هیچ سابقهای ندارم.
به چه جرمی دستگیر شدی؟
اینها میگویند کلاهبرداری. اما من این را قبول ندارم. من خلافی ماشین را صفر میکردم.
اما درواقع پولی برای این کار پرداخت نمیکردی؟
مراکز خلافی باید همه چیز را چک کنند. من به مشتریهایم تعهد داده بودم تا خلافی ماشینها را صفر کنم، که این کار را هم میکردم.
درباره شگردی که با آن کلاهبرداری میکردی، بیشتر توضیح میدهی؟
همانطور که گفتم من خلافی ماشینها را پرداخت میکردم. من با کارت هدیه یکی از بانکها به مقابل دستگاه عابر بانک میرفتم و همه عملیات پرداخت خلافی را انجام میدادم. اما چون کارت هدیه موجودی نداشت، برگه رسیدی که به من میداد در انتهایش نوشته شده بود به علت عدم موجودی پرداخت نشد. اما من این نوشته را از پای برگهها پاره میکردم و باقی برگه را که حاوی مشخصات بود همراه برگه خلافی به پلیس +١٠ میدادم و خلافی آنها صفر میشد.
یعنی مراکز خلافی فقط به رسید عابربانک توجه میکردند؟
بله، آنها وقتی برگه دریافت میکردند، خلافی خودرو را صفر میکردند و من هم برگه عدم خلافی را به مشتری تحویل میدادم.
در ازای این کار چقدر از مشتریهایت پول میگرفتی؟
من ٥٠درصد هزینه خلافی را برای خودم بر میداشتم. این قراری بود که در همان تماس اول با مشتری مطرح میکردم. درواقع من خلافی ماشینها رو نصف میکردم. البته برای بعضیها که وضع مالی خوبی نداشتند، یا از آنها خوشم میآمد، پول کمتری میگرفتم. چندباری هم دلم برایشان سوخت و رقم خیلی ناچیزی از آنها گرفتم. اما روال کارم همان نصف کردن خلافی بود.
مشتریها را چطور پیدا میکردی؟
آنها با من تماس میگرفتند. پیدا کردن مشتری کار سختی نبود، به موتوریهایی که در مقابل مراکز خلافی بودند شماره داده و به آنها گفته بودم که من میتوانم هر خلافی را با نصف قیمت پرداخت کنم. مشتریها را آنها برایم پیدا میکردند و من خلافیهایشان را صفر میکردم. یعنی آنها به سراغ من میآمدند. خیلی از آنها فکر میکردند که من در راهنمایی و رانندگی آشنا یا پارتی دارم. اما من فقط از خلاقیتم استفاده میکردم.
برای چند نفر این کار را انجام دادی؟
درست یادم نیست اما زنگ خور تلفنم خیلی بالا بود. بعضی از روزها واقعا حوصله نداشتم و تلفنها را ردتماس میکردم. اما روزهایی که پول لازم داشتم، همه تلفنها را پیگیری میکردم.
اعتیاد داری؟
بله. همین اعتیاد من را به اینجا رساند. من مدت زیادی است که اجبار به مصرف هستم. یکی از دلایل این کارم تهیه پول مواد بود. من وضع مالی خوبی هم نداشتم. بی پولی و اعتیاد من را وادار به این کار کرد.
خودت با این شگرد آشنا شدی یا از کسی یاد گرفتی؟
نه همش فکر خودم بود. همانطور که گفتم من بیپول شده بودم اما نمیخواستم دزدی کنم، تا اینکه با کارت هدیه یکی از دوستانم به عابربانک مراجعه کردم. کارت او خالی شده بود، همانجا بود که پرداخت خلافی با کارتهای هدیه به ذهنم رسید. برای نخستین بار این شگرد را با خلافی ماشین دوستم انجام دادم و جواب داد.
چرا برای پول درآوردن به دنبال شغل مناسبی نرفتی؟
من شغل خیلی خوبی داشتم با درآمد بسیار عالی. قبل از اعتیاد نمایندگی فروش خودرو در جنوب تهران را داشتم. در مدت کوتاهی وضع تغییر کرد. روز به روز اوضاع مالیام بهتر میشد. واقعا پول پارو میکردم. هر روز هم کلی آدم بهعنوان دوست دور من جمع میشدند. به آنها هم میرسیدم. کمکم میهمانیهای شبانه شروع شد. هر شب یکجا دعوت بودم، چون پول داشتم کلی آدم دور و برم بود، از این میهمانی به آن پارتی، مسافرت پشت مسافرت. آن زمان نمیفهمیدم که چه بلایی در انتظار من است. کمکم در میهمانیهای شبانه با مواد مخدر آشنا شدم، مصرف مواد شروع شد، اوایل تفننی بود، اما کمکم مصرف موادم بیشتر شد مثل همه معتادها. دیگر من معتاد شده بودم، توان و حوصله سرکار رفتن را نداشتم، بعد از مدتی کارم را ترک کردم و پولهایی را هم که جمع کرده بودم، کمکم خرج شد. مدتی که گذشت دیدم ورشکسته شدهام و پولی برای خرید مواد ندارم برای همین تصمیم گرفتم کلاهبرداری کنم.