جستجو

آرشيو

تماس با ما

درباره ما

صفحه نخست

 
تاريخ درج: دوشنبه، 2 اسفند 1395     
میلیارد میلیارد می‌برند، چرا ما نبریم؟

سودجویی 
 
سرویس اجتماعی فردا؛ میلاد حسینی: «حسابدار یک شرکت چندین میلیون تومان کلاهبرداری کرده است»، «یک مقام مسئول میلیاردها تومان اختلاس کرده است»، «یک مدیر از کارمندانش برای سود شخصی و کارهای شخصی خود بیگاری کشیده است»؛ اینها جمله ها و خبرهایی است که این روزها کم شنیده نمی‌شود و دیگر جزئی از زندگی‌مان شده است و به جایی رسیده‌ایم که اگر چند روز بگذرد و این حرف‌ها را نشنویم بیشتر تعجب می‌کنیم تا از شنیدن آنها. سوالی که ذهن ما را درگیر کرده بود و باعث شد این گزارش را تهیه کنیم این بود که آیا اگر ما خودمان جای این افراد بودیم چه کار می‌کردیم؟ این بهانه خوبی بود تا در سطح شهر از مردم این سوال را بپرسیم که آیا در موقعیت خودشان هر چند ناچیز تا به حال سودجویی کرده‌اند یا نه؟
 
نزدیک بود روز افتتاحیه ورشکست شویم!
 
«مهرداد» یکی از مغازه‌داران شهرک غرب که مرغ بریان می‌فروشد در جواب این سوال که آیا با این مسئله برخورد کرده است می‌گوید: «روز افتتاحیه مغازه، برای اینکه به مردم غذای خود را معرفی کنیم، تصمیم گرفتیم مرغ رایگان به مردم بدهیم. اکثرا کسانی که این کار را می‌کنند یک ران مرغ یا دو،سه عدد کتف و بال فقط برای معرفی کیفیت کارشان رایگان می‌دهند ولی ما تصمیم گرفتیم مرغ کامل بدهیم. جالب اینجاست که حتی این کار هم باعث نشد که عده‌ای نخواهند سودجویی کنند. مثلا یک نفر از ماشین پیاده می‌شد و یک مرغ می‌گرفت و می‌رفت در ماشین می‌نشست. همان لحظه یک نفر دیگرشان پایین می‌آمد و دوباره می‌خواست مرغ رایگان بگیرد. ما این برنامه را گذاشته بودیم تا مردم بیشتر با کیفیت غذایمان آشنا بشوند نه اینکه یک خانوار سه چهار مرغ بگیرد و برای چند روز غذا داشته باشند! بعد از آن روز بود که دیگر تصمیم گرفتم حتی اگر مغازه‌مان را هم عوض کردیم و جای دیگر دوباره افتتاحیه داشتیم حتی یک عدد سیب‌زمینی هم رایگان ندهیم چون در همان روز افتتاحیه نزدیک بود ورشکست شویم!»
 
یک روز کامل راننده در اختیار گرفتم!
 
یکی از مشتری‌های مغازه که به صحبت‌های ما گوش می‌کرد، با خنده گفت: «آقا حالا که بحث سودجویی است بهتر است من هم بگویم. یادش بخیر، من آنقدر وضع مالی‌ام خوب نیست که بتوانم زیاد با آژانس یا اسنپ و تپسی بیرون بروم. همین چند وقت پیش یک روز «تپسی» اعلام کرد که در این روز کاملا رایگان است. من هم که همیشه این مسئله برایم عقده شده بود از ساعت هشت صبح یک راننده در اختیار گرفتم تا ساعت یازده شب! حتی وقتی که ظهر برای استراحت به خانه رفتم به راننده گفتم منتظرم بماند و رفتم خانه، غذایم را خوردم و خوابیدم و دوباره ساعت شش عصر پایین رفتم و دوباره با راننده که از آن موقع منتظرم بود به گشت و گذار در شهر پرداختم!» وقتی از او پرسیدم که به نظرش کار درستی انجام داده؟ دوباره با خنده گفت: «آقا راننده که برایش فرقی نمی‌کرد، پولش را از شرکت می‌گرفت. شرکت هم که چشمش کور، می‌خواست چنین کاری نکند! من که دیگر نمی‌توانم مسئول این چیزها باشم. همیشه دلم می‌خواست یک راننده در اختیار داشته باشم. خیلی روز خوبی بود!»
 
لبنیات فامیل را ما تأمین می‌کردیم!
 
سراغ یکی از راننده تاکسی های دور میدان صنعت که تقریبا پا به سن گذاشته بود رفتم و از او پرسیدم که آیا از موقعیتی که داشته سوء‌استفاده کرده است؟ کمی فکر کرد و گفت: «راستش کلا در زندگی موقعیتی نداشتم که بتوانم از آن سوء‌استفاده کنم ولی احتمالا شما یادتان نیاید. یک زمانی شیر دولتی می‌دادند، سهمیه‌بندی بود. مردم یک روز در میان می‌رفتند هشت صبح در صف می‌ایستادند تا یک عدد شیر پلاستیکی و یک عدد شیر شیشه‌ای بگیرند و تمام این شیرها به نیم ساعت نرسیده تمام می‌شد. همسایه دیوار به دیوار ما سوپرمارکت داشت و ما با هم خیلی صمیمی بودیم. یادش بخیر! همیشه برای من یک جعبه شیر پلاستیکی نگه می‌داشت. 20 تا شیر پلاستیکی! همه فامیل می‌آمدند و از ما شیر می‌گرفتند. هر چقدر هم که می‌ماند با آن ماست درست می‌کردیم و باز هم یا خودمان استفاده می‌کردیم یا به دوستان و آشنایان می‌دادیم! خلاصه لبنیات یک فامیل را من تأمین می‌کردم!» از او پرسیدم که آیا اینقدر مصرف شیر داشتند و الان چقدر شیر در روز استفاده می‌کنند؟ گفت: «نه، زیاد مصرف نداریم. شاید هفته‌ای یک یا دوبار یک شیر یک لیتری بخرم. آن زمان هم چون می‌دیدم می‌توانیم ارزان بخریم از موقعیتم استفاده می‌کردم.»
 

میلیارد میلیارد می‌برند، ما چرا نبریم؟!

یکی دیگر از راننده ها که یک جوان تقریبا سی ساله بود، گفت: «آقا اینها دارند میلیارد میلیارد پول‌های مملکت را می‌برند، آن وقت شما آمده‌ای دنبال این دله دزدی‌ها می‌گردی؟! یک نفر اگر مثل شما در بین آن جماعت پیگیر بود و مچ آنها را می‌گرفت، ما مجبور نبودیم به این شکل دنبال ده، پانزده میلیون تومان وام باشیم. اگر می‌خواهی مچ من را هم بگیری باید بگویم برای یک وام ده میلیون تومانی آنقدر رفتم و آمدم که دیگر خسته شدم. آخرش هم یکی از فامیل‌هایمان برایم وام را جور کرد وگرنه هنوز دنبالش بودم. سودجویی از موقعیت کار درستی نیست اما به شرطی که همه این کار را انجام دهند، نه اینکه من ببینم تنها کسی هستم که می‌خواهم خیلی سالم کارم را جلو ببرم و فقط سر من است که بدون کلاه مانده. شما اگر راست میگویید از آنهایی که پول‌های مملکت را میلیاردی جابه جا می‌کنند اعتراف بگیرید.»

 
از موقعیت هایمان استفاده کنیم نه سوء استفاده
 

سوال این نیست که چه کسی چقدر برده و می برد. سوال این است که اگر ما هم با این فرهنگ، دارای همان قدرت بودیم و همان جایگاه ها را داشتیم، آیا همان کارها را تکرار نمیکردیم؟ در شبکه های اجتماعی میخوانیم که در آلمان فلان چیز گران شد و مردم تحریم کردند تا قیمت ها دوباره مانند اول شد و حسابی لذت میبریم. خب این مسئولان و مقامات هم از دل همین مردم بیرون می آیند که از کوچکترین موقعیت های خودشان سوء استفاده می کنند. از کوچکترین فرصت ها نمی گذرند و معلوم است که وقتی به جایگاهی برسند که موقعیت بسیار خوبی برای یک شبه میلیاردر شدن داشته باشند بدون کمی درنگ به این فرصت چنگ میزنند. کسانی که میلیارد میلیارد پول این مردم را خورده اند هم نه با این حرفها کارشان توجیه میشود نه امکان دارد که از نظر مردم بخشیده شوند، فقط باید یاد بگیریم برای آینده کشورمان و برای سربلندی آن، از موقعیت هایمان استفاده کنیم، نه سوء استفاده.




درج يادداشت و نظرات

نام:
  ايميل:
توضيحات: