به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،به نقل از ایران، ساعت 6 بعدازظهر همان روز بود که مادر خانواده برای تهیه و تدارک میهمانی شب از خانه خارج شد. همه در تکاپو بودند در این بین کسی توجهی به اعظم نمیکرد تا اینکه مادر از راه رسید و سراغ اعظم را گرفت ولی در آن شلوغی کسی نمیدانست اعظم کجا رفته است؟! آنها گمان میکردند او در طبقه بالای خانهشان استراحت میکند.
دختر 27 ساله پیش از رفتن مادرش یک مانتوی زرد و شال مشکی و شلوار لی آبی به تن کرده بود تا به همراه خانوادهاش راهی امامزاده شود. او میگفت دلش زیارتگاه میخواهد اما آن لحظه موقعیت رفتن نبود. دختر جوان گویا تحمل شلوغی و میهمانی را نداشت و به همین خاطر در چشم برهم زدنی رفت و تاکنون کسی از سرنوشتش اطلاعی ندارد.
همه به جستوجوی اعظم در محلهشان در حوالی اتوبان بعثت ترمینال جنوب پرداختند اما ردی از وی نبود حتی تلفن همراهش را جواب نمیداد.
بدینترتیب سناریوی مرموز گم شدن دختر به پلیس مخابره شد و از آنجا که هیچ کس نمیدانست این دختر کجاست و چه سرنوشتی دارد بازپرس شعبه دوم دادسرای ناحیه 34 تهران دستور داد تیم ویژهای از مأموران پلیس آگاهی برای رازگشایی دختر بیمار وارد عمل شوند.
کارآگاهان ابتدا پرونده اجساد زنان ناشناس در پزشکی قانونی را بررسی کردند که هیچ اثری نبود و پس از اینکه به سرنخی از دختر جوان دست نیافتند در گام بعدی به بررسی بیمارستان ها، زندانها ، بهزیستی و حتی گرمخانههای شهرداری و ... پرداختند اما ردپایی از اعظم به دست نیامد.
مأموران در جستوجوی دختر بیمار بودند که اول شهریورماه ارسال یک پیامک از گوشی اعظم همه را به وحشت انداخت. در پیام آمده بود «بیایید و مرا از اینجا ببرید.»
پلیس به ردیابی ارسال کننده این پیامک پرداخت اما نتیجهای حاصل نشد. تا اینکه ساعت 11 صبح همان روز مردی ناشناس تماس تلفنی دختر گمشده را جواب داد و ادعا کرد گوشی را در خیابان فجر پیدا کرده است. وقتی خانواده اعظم برای تحویل گرفتن گوشی رفتند مرد ناشناس تلفن همراه را در درمانگاه گذاشته بود. سپس با تلفن همراه تماس گرفته و از مسئولان درمانگاه خواسته تلفن همراه را به صاحبش برگردانند.
مأموران کلانتری 106 نامجو در این مرحله تلفن همراه دختر گمشده را بررسی کردند که 4 مظنون دستگیر شدند و همگی ادعای بیگناهی کردند.تحقیقات پلیسی و بازجویی از این مظنونان نشان میداد: آنان یکدیگر را نمیشناسند و تنها راننده هستند که از روی دلسوزی دختر جوان را به مقصد میرساندند و اعظم چون پولی برای پرداخت کرایه نداشت شماره موبایلش را به رانندهها میداد تا پس از تماس و گرفتن شماره کارت بانکی کرایه را به حسابشان واریز کند.پس از بازجویی و بررسیهای پلیسی 4 مظنون با قید وثیقه آزاد شدند و یکی از آنان نیز با رضایت خانواده اعظم تبرئه شد.
مادر اعظم با صدایی گرفته در این رابطه به شوک گفت: دخترم دانشجوی ادبیات بود اما به دلیل برخی مشکلات نتوانست تحصیلش را ادامه دهد. او از ناراحتی اعصاب و روان و اختلالات شخصیتی رنج میبرد و تاکنون چند بار برای درمان در بیمارستانهای مختلف بستری شده بود.
من همیشه مراقب اعظم بودم اما آن روز به خاطر بیتوجهی من دخترم از خانه رفت و دیگر برنگشت. این مادر نگران ادامه داد: سه سال پیش نیز دخترم در یزد و به مدت 26 روز گم شده بود اما سرانجام پیدا شد و مدت طولانی برای درمان در بیمارستان بستری شد اما این بار نگران حالش هستم چرا که وی از خودش اختیاری ندارد. بسیار منزوی و گوشهگیر است. باید داروهایش را مصرف کند و نمیدانم الان کجاست و چه سرنوشتی دارد؟!مادر اعظم افزود: به همه جا سرزدیم و به هر کس که فکر میکردیم نزد اوست زنگ زدیم اما بینتیجه ماند و با گذشت بیش از یک ماه هنوز ناپدید شدن دخترم را باور ندارم.
دخترم شرایط سخت و نامناسبی داشت.او خیلی دوست داشت همیشه به گردش و بیرون از خانه برود اما بدون من نمیرفت و حالا اشک و حسرت برایم مانده است.بنابر این گزارش، تحقیقات پلیسی برای ردیابی این دختر جوان به بن بست خورد و درحالی که پلیس، خود را در برابر گرههای کور میدید بازپرس موسوی خواستار انتشار عکس اعظم در شوک روزنامه ایران شد تا کسانی که سرنخی از سرنوشت وی دارند با شماره 1-88500100 روزنامه ایران تماس بگیرند یا به پایگاه ششم پلیس آگاهی تهران مراجعه کنند.