مرگ بیماران به دلیل اشتباه و قصور پزشکی داستان تازه ای نیست اما مرگ عباس کیارستمی به دلیل اشتباه پزشکی جریانساز شد چرا که او هم جزو یکی از اقشار مدعی جامعه یعنی هنرمندان بود.
فردا: مرگ بیماران به دلیل اشتباه و قصور پزشکی داستان تازه ای نیست اما مرگ عباس کیارستمی به دلیل اشتباه پزشکی جریانساز شد چرا که او هم جزو یکی از اقشار مدعی جامعه یعنی هنرمندان بود.
این بار پزشکان با قشری درافتاده اند که یک جورهایی از جنس خودشان هستند. کیارستمی خانواده و دوستان اهل هنرش، مانند آن مردم ضعیف و بی پولی نیستند که هر روز در بیمارستانهای دولتی و حتی خصوصی در گوشه و کنار این مملکت جان می دهند، زجر می کشند و در برابر پزشکان و حتی انترنهای پرادعایی که آنها را در حد یک نگاه هم قابل نمی دانند، سکوت می کنند و مظلومانه اشک در چشم دارند و نگاهشان به آسمان است.
کیارستمی اما از قشر هنرمند و فرهیخته جامعه بود همانهایی که قدرت آنرا دارند تا با زبان هنر واقعیتهایی را که در زیر لباس سفید و قداست نام طبیب پنهان شده بیرون بکشند و در معرض دید عموم جامعه قرار دهند .در برابر افرادی مانند کیارستمی و مهرجویی لابی قدرت و ثروت پزشکان قدرت ایستادگی ندارد زیرا آنها با قدرت هنر و شهرتشان از پس ثروت پزشکان بر می آیند. اینگونه است که داریوش مهرجویی در مراسم خاکسپاری کیارستمی وقتی پشت تریبون قرار می گیرد، با صراحت تمام می گوید: من عصبانی هستم. 3 روز است نخوابیدم. اندوه عمیقی را تجربه میکنم عصبانی از این حادثهای که حاصل سهلانگاری، ندانمکاری و بیمسئولیتی جراحانی که عباس کیارستمی را کشتند قاتل میان ما است. پزشکان بیعرضه، احمق، گوهر گرانبهایی را کشتند و ما وظیفهمان این است که آنها را به محاکمه بکشیم. او 2 هفته پیش سالم بود بیعرضگی دکتر جراح که سوگند یاد کرده جان یک انسان هنرمند را گرفت من عصبانیام از این بیمسئولیتی، از این حقارت که گریبانگیر ما شده قاتل میان ماست.
این دفاعیه مهرجویی در کنار دفاعیاتی است که بسیاری از چهره های هنری درباره مرگ کیارستمی و انتقاد از پزشکان معالج وی رسانه ای کرده اند و این بار پزشکان به جای شکایت و مدعی بودن، ناگزیر شده اند سکوت کنندف کوتاه بیایند و پرونده پزشکی کیارستمی به دستور وزیر بهداشت بدون نوبت در نظام پزشکی بررسی شود. هر چند اغلب اوقات پاسخ چنین بررسیهایی پیش از اعلام عمومی روشن است. با وجود این در همین لحظاتی که این سطور نوشته و خوانده می شود در اورژانس،اتاق عمل و حتی بخشهای بیمارستانهای شلوغ و بی نظم دولتی بیماران فقیری بسیاری زیر دست رزیدنتها و انترنهایی که میخواهند روی این بیماران مشق کنند،درد می کشند، خیلی وقتها آسیب می بینند و گاهی بیصدا جان می دهند. رزیدنتهایی که اینجایند تا وقتی به کارشان مسلط شدند مانند استادانشان به بیمارستانهای خصوصی بروند و تجارت کنند و بیمارانی که نه مانند کیارستمی مشهورند و نه همچون او دوستان صریح و با نفوذ دارند که در تریبونهای عمومی حق و حقوقشان را فریاد کنند. بی پولها بیصدا جان می دهند.