دیپلماسی ایرانی: برای ششمین سال است که دیپلماسی ایرانی یادداشت های سرکیس نعوم را که در پی دیدارش با مقام های فعلی و سابق امریکایی نوشته است، منتشر می کند. امسال نیز بر اساس همان رویه دیپلماسی ایرانی تلاش دارد این یادداشت ها را ترجمه و منتشر کند. با این تفاوت که از لحاظ زمانی تلاش می شود نزدیک تر به زمان انتشار آن در روزنامه مرجع یعنی روزنامه النهار باشد و کاربردی ترین آنها در این جا انتخاب و منتشر شود. اهمیت این یادداشت ها در این است که به روز هستند و مطابق با تحولات جاری در منطقه تهیه شده اند و در آنها نکاتی مشاهده می شود که برای خوانندگان می تواند جذاب باشند.
در این جا قسمت سوم آن را می خوانید: در پاسخ به مقام عالی رتبه سابق امریکایی که مسئولیت های مختلفی در کشورش دارد و بر روی بحران های خاورمیانه کار می کند، گفتم: توافق طایف خوب بود. اما آن طور که باید اسد پدر و پسر در سوریه آن را اجرا نکردند. آنها به ما در اجرای آن کمک نکردند. کاری برای تطبیق انجام ندادند.
نگرانی برخی مجموعه های لبنانی از بعضی بندهای آن است، اما کلا همه به این باور رسیده اند که دلیلی ندارد بترسند برای این که فهمیدند که اجرا نمی شود به ویژه در موضوع الغای طایفه گری سیاسی. با علم بر این که خوب است اما در آن دریچه ای وجود دارد که می تواند لبنان را به تدریج از طایفه گری و تمایلات مذهبی دور کند. مجلس شیوخ نماینده طوایف است و نمایندگان مذاهب به طور مساوی در آن حضور دارند و عملا صلاحیت هایی برای مشارکت با مجلس نمایندگان دارد که دیگر مجلس را تشریفاتی نمی کند.
مجلس نمایندگان بر اساس طایفه ای و مذهبی انتخاب نمی شود. اما درباره موضوع مسلح کردن مسیحیان هم باید بگویم که دیگر چیزی زیادی درباره آن نمی شنوم.» جواب داد: «می گویند کشورهای عربی حوزه خلیج فارس یا بعضی از آنها "نیروهای عملگرای لبنانی" را مسلح می کنند.» بعد صحبت به انتخاب رئیس جمهور و نامزدی سلیمان فرنجیه، نماینده مجلس برای این سمت و دلایل وجود خلاء در انتخاب رئیس جمهور رسید. دلایل آن را برایش توضیح دادم از جمله به حد نصاب نرسیدن نمایندگان مجلس که حزب الله نیز در آن سهیم است.
سپس پرسیدم: چه خبر از لیبی؟ جواب داد: «مقر جدید خلافت اسلامی داعش شده است.» بعد پرسیدم: بگو کدام کشور یا طرفی واقعا می خواهد از شر داعش خلاص شود؟ جواب داد: «ایران زیاد عجله ای برای آن ندارد. پس برای چه امریکا و حتی اروپا برای آن عجله کنند؟ البته اروپایی ها به ویژه بعد از عملیات پاریس و بروکسل پافشاری بسیاری برای خلاص شدن از این شبکه می کنند. عربستانی ها و قطری ها داعش را مسلح می کنند، هنوز وقت خلاص شدن از آن نرسیده، هنوز به آن نیاز است.»
پرسیدم: چه خبر از قضیه فلسطین؟ جواب داد: «راه حلی برای آن نیست. کشور فلسطینی تشکیل نمی شود. کردها به دنبال کشور هستند و فلسطینی ها هم به دنبال کشورند، کردها می توانند کشور درست کنند اما فلسطینی ها نمی توانند. در آخر به تو بگویم که اسلام گراها برایشان عربستان مهم نیست بلکه آن چه برایشان اهمیت دارد مکه است برای آن که دو حرم شریف در آن واقع شده است.»
بعد از آن به سراغ کارمند مهم سابق امریکایی در کاخ سفید که در درون دولت امریکا سمت های بالایی داشت، رفتم. در ابتدای دیدارمان صحبت از سودان شد. پرسیدم: سودان (سودان شمالی) تجزیه می شود؟ جواب داد: «آن چه "مثلث سودانی" نامیده می شود کاملا مثل آن چیزی است که "سوریه مفید" می گویند. حکومتی که از شمال آغاز می شود و تا نزدیکی منطقه دارفور ادامه می یابد. همه این منطقه مشکل دارد اما رئیس جمهور بشیر توانست موفقیت هایی به دست آورد. از سوی دیگر شرق این کشور منطقه فقیری است که انقلابیون مخالف حکومت بشیر را در خود جای داده است، اما آنها به کمک نیاز دارند که به آن دست نمی یابند. بشیر، رئیس جمهوری سودان بیشتر از حزبش، "کنگره ملی" نزد مردم محبوب است. به هر حال خودش در درون این جماعت یا حزب کنگره خود را تشکیل داده، و همه چیز را به آنها سپرده است. آن طور که گفته می شود مابقی شان را "روی تاخچه" گذاشته اند. مشکلات سودان به قوت خود باقی می ماند. اما گمان نمی کنم تجزیه شود.»
پرسیدم: نظرت درباره سودان جنوبی که اخیرا ایجاد شد و بعد غرق در جنگ داخلی شد، چیست؟ جواب داد: «کشور ]سودان[ جنوبی می تواند به زندگی خود ادامه دهد. پایه های یک کشور را دارد. اما مشکل آن در رهبران سیاسی آن و سودانی های دینکا و دویر، بزرگترین قبایل آن است. رئیس جمهور آن، سلواکر قدرت را دوست دارد و همه را می ترساند. جان گارنگ، رهبر انقلابیون جنوب که انقلاب را پیش می برد بعد از این که پایه های صلح با شمال را پایه ریزی کرد در پی سقوط هواپیمایش کشته شد، او آدم بسیار خشن و سنگدلی بود.
او نگاهش نه فقط معطوف به جنوب بلکه کل سودان بود. به دنبال سودان یکپارچه سکولاری بود که برای او کار کند. اما دکتر معمم، حسن الترابی، خیلی توجهی به سودان نمی کرد.
او دنبال احیای کشور اسلامی در حزب "کنگره ملی" که بشیر ایجاد کرد، بود. اما بشیر نگذاشت او این کار را بکند. ایران روزگاری روابط خوبی با سودان داشت و از طریق آن اسلحه به حماس در فلسطین می رساند. سلاح ها به سودان می آمدند از آن جا به سینا می رفتند و بعد به غزه منتقل می شدند. یک بار یک کاروان قاچاق اسلحه که برای حماس می رفت مورد هدف قرار گرفت که مستشار نظامی وقت امریکا در سودان مرا در جریان گذاشت. دولت سودان با یک دیپلمات عالی رتبه در سفارت امریکا در خارطوم تماس گرفت و پرسید: آیا شما کاروان را زدید؟ او زمان خواست تا از دولتش استعلام بگیرد. بعد که خبر گرفت آمد و به دولت سودان گفت: "نه ما نبودیم که کاروان را زدیم. اما کشور دیگری این کار را کرد. نمی توانیم اطلاعات بیشتری به شما بدهیم." قبلا امریکا کارخانه شفا را بمباران کرده بود.
برگردم سراغ جان کارنگ، او دکترایش را از دانشگاهی در امریکا گرفته بود. به همراه یک سودانی دیگر که اسم اولش نایف بود دکترایش را از امریکا گرفت.