به گزارش شرق، دی سال ٨٩ مأموران پلیس باخبر شدند زنی میانسال در خانهاش به قتل رسیده است. وقتی مأموران به خانه این زن رفته و آثار برجایمانده را بررسی کردند و همچنین جسد را به پزشکی قانونی انتقال دادند، متوجه شدند این زن احتمالا قربانی یک سرقت شده است. این در حالی بود که مأموران پلیس از طریق نظریه پزشکی قانونی متوجه شدند مقتول قبل از اینکه به قتل برسد به او تجاوز هم شده است. همچنین این نظریه نشان داد مقتول قبل از مرگ مورد ضربوجرح قرار گرفته و عاملان قتل ابتدا دستوپای او را بسته و سپس او را کشتهاند.
همچنین مشخص شد این زن مقدار زیادی طلا در خانه داشته که به سرقت رفته و پولهایش نیز برداشته شده است. یکی از اولیایدم که مأموران را از قتل این زن مطلع کردهبود به پلیس گفت: سالهاست که کتایون در خانهاش تنها زندگی میکند. او بعد از مرگ شوهرش دیگر ازدواج نکرد و تنها بود. ما به او سرمیزدیم و کارهایش را انجام میدادیم. او با شخص خاصی هم ارتباط نداشت؛ نمیدانیم چه کسی او را کشته است.
مأموران پلیس در میان آثار برجایمانده از صحنه قتل سرنخی پیدا کردند که آنها را به دو برادر به نامهای نریمان و نیما میرساند. در ابتدای بازجوییها این دو برادر منکر قتل شدند و گفتند اصلا این زن را نمیشناسند؛ اما بررسی سوابق آنها نشان داد که این دو برادر سابقه سرقت داشته و پیش از این به دلیل سرقت از چند خانه محاکمه و به زندان محکوم شده بودند.
درنهایت در بازجوییهایی که انجام گرفت مأموران متوجه شدند دو برادر، کتایون را از قبل میشناختند و خانهاش را زیر نظر گرفته بودند. در نهایت دو برادر به قتل اعتراف کردند و گفتند: برای اینکه جواهرات کتایون را بدزدیم، وارد خانهاش شدیم. وقتی دیدیم او مقاومت میکند دستوپایش را بستیم و هرچه که داشت برداشتیم و بعد هم با روسری خفهاش کردیم. نیما، برادر کوچکتر به تجاوز به زن تنها نیز اعتراف کرد. با توجه به این اعترافات بود که پرونده با صدور کیفرخواست و شکایت اولیایدم به دادگاه فرستاده شد.
در جلسه رسیدگی به این پرونده بعد از اینکه نماینده دادستان، کیفرخواست را خواند و خواستار صدور مجازات برای متهم شد، اولیایدم در جایگاه قرار گرفتند. آنها خواستار صدور حکم قصاص برای قاتل کتایون شدند. وقتی نوبت به متهمان رسید در ابتدا نریمان، متهم ردیف اول در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من و برادرم نیما برای سرقت به خانه کتایون رفته بودیم و وقتی وارد خانه شدیم دستوپای زن میانسال را بستیم و هرچه طلا و جواهر داشت به سرقت بردیم. از آنجایی که نمیتوانستیم زن را زنده بگذاریم چون او ما را شناسایی میکرد، بنابراین من خودم به تنهایی او را خفه کردم و به قتل رساندم. زمانی که من داشتم آن زن را میکشتم برادرم در اتاق نبود و اصلا متوجه نشد که چه اتفاقی افتاده است. او نقشی در قتل نداشت ضمن اینکه تمام مدت من آنجا بودم و برادرم مرتکب تعرض هم نشد.
وقتی نوبت به نیما رسید، او اتهام قتل را رد کرد و گفت: نریمان این کار را کرد و من نه مرتکب قتل شدم و نه تعرضی کردم. حتی پزشکی قانونی هم تأیید نکرده که تعرض کار من بوده است. من فقط اتهام سرقت را قبول دارم. هر آنچه در مرحله دادسرا گفتم، اشتباه است. برادرم تنها مرتکب قتل شد. من در آن زمان فکر میکردم اگر قبول کنم در قتل شریک بودم و یک طرف روسری را گرفتهام به برادرم کمک کردهام و اتهام قتل متوجه خودم نیست، اما اشتباه کردم. او مرتکب قتل شد و من فقط در سرقت همراهش بودم.
بعد از پایان جلسه رسیدگی، هیأت قضات وارد شور شدند و نریمان را به اتهام قتل به قصاص و نیما را نیز در معاونت در قتل مجرم شناخته و به ١٥ سال حبس محکوم کردند. همچنین نیما در اتهام تعرض برائت گرفت. متهمان به رأی صادره اعتراض کردند، اما این رأی تأیید شد و پرونده برای اجرای حکم به دادسرای جنایی تهران فرستاده شد. درحالیکه پرونده مرحله استیذان را هم گذرانده و نریمان در فهرست قصاصیها قرار گرفته بود جلسات صلح و سازش برای کمک به این اعدامی برگزار شد و در نهایت اولیایدم که متوجه شده بودند نریمان از کرده خودش پشیمان است در قبال گرفتن مبلغی دیه اعلام گذشت کردند و این مرد از قصاص نجات پیدا کرد.
با توجه به این رضایت، اینبار دادسرای جنایی کیفرخواستی به لحاظ جنبه عمومی جرم علیه متهم تنظیم کرده و بهاینترتیب نریمان هرچند از طنابدار دور شد، اما به اتهام اخلال در نظم عمومی بهزودی محاکمه میشود.