شاید متروی هفتتیر یکی از نشانههای مدرنیته شدن تهران باشد؛ اما اگر آخرین ردیف پلههای این سازه عظیم را به سمت نور خیابان طی کنید و ٢٠٠ قدم رو به پایین بردارید، کمتر نشانی از مدرنیته میبینيد. گذر از بوتیکهای رنگارنگ فروش مانتو ما را به ساختمانهای قدیمی و یادگارهای دوران «بیشتر ورزشی بودن و کمتر سر به موبایل بودن» میبرد؛ دقیقا به خود خود ورزشگاه شهید شیرودی؛ جایی که زمانی اسمش امجدیه بود و ورزشگاه اول و آخر ایران.
راهی در غبار
به محض ورود از در اصلی، همه دلایلی را که باعث شده امجدیه عزیز تهرانیها چنین مهجور شود را مییابیم. راه خلوت ورودی از کیوسک نگهبانی تا دفتر فدراسیونها، شاید به عدم استقبال طبیعی در ساعات ابتدایی بعدازظهر تعبیر شود؛ اما دیدههای بعدی، برداشتی غیر از توجه نه چندان کافی به این بنای خاطرهانگیز به وجود نمیآورد.
درد دلهای آقای رئیس
پس از انجام تشریفات اداری به دفتر مدیر مجموعه شهید شیرودی، آقای کاظمی رهنمون میشویم. او مخالف همه جملات بالا درباره مهجور ماندن شیرودی است و برای رد ادعای موجود، دلایلی قابل تامل ميآورد: «در چند سال اخیر میزان توجه به این مجموعه بیشتر شده و پس از یک دوره رکود، دوباره میتوانیم ادعا کنیم این ورزشگاه مانند روزهای گذشته، قطب ورزش و قلب تپنده تهران است.» مردی که در این منطقه مویی سفید کرده و از پستهای اجرایی در دهه ٦٠ به یک دوره جدایی، معاونت و حالا ریاست حدود یک دههای در شیرودی رسیده، قطعا بهتر میداند چرا شیرودی قلب تپنده تهران محسوب میشود. تلالو خاطره بازی نهایی جام ملتهای آسیا بین ایران و رژیم صهیونیستی هنوز به رنگ زرد چمن زمین اصلی فوتبال روح میبخشد.
همه دربیهای قبل از ٦ تای ٥٢ پرسپولیس، لذت بازی چند صد متر آن طرف ضربدر روی شیشههای زمان بمباران با حضور پروین، حجازی و... کاظمی، قطعا همه اینها را به یاد دارد و به همین دلیل پیگیر جریان چگونگی شکوفایی مجدد شیرودی است. چه اقداماتی برای برگشتن شیرودی به مجد و عظمت گذشته انجام شده است؟ رئیس مجموعه، انگار که از بدیهیات پرسیده شده باشد، لبخندزنان جواب جالبی داد: «چه خدماتی بهتر از ورود رایگان به مجموعه؟ هر شخص میتواند بدون کوچکترین سوال و جوابی داخل مجموعه بیاید و مثلا در حوالی محوطه بدود یا از امکانات عمومی استفاده کند. فقط اماکنی مانند استخر و سالنها مشمول دریافت شهریه میشود که این مبلغ هم در مقایسه با خدمات ارایه شده، چندان گزاف نیست. این خدمات هنوز شیرودی را محبوب نگه داشته است.» اما مسائلی مهمتر از محبوبیت هم وجود دارد.
اسپانسر، بیاسپانسر
وقتی جزئیتر به امکانات مجموعه مینگرید، متوجه میشوید چرا مدیرعامل مجموعه درباره لزوم وجود حامی مالی حرف زد. زمین فوتبالی که رنگ و رو ندارد و مامن استراحت کلاغها بین دو پروازشان شده، گوشهای که به سمساریهای شلوغ کوچههای اصلی نرسیده به میدان امام حسین(ع) (البته در شکل سابقش) طعنه میزند، سالن بدنسازیاي که ایراد ساختمانی دارد و... آیا واقعا سرمایهداری پیدا نمیشود تا با سرمایهگذاری و به قول کاظمی چند میلیارد پول، مجموعه را نو نوار کند؟ جواب آقای رئیس منفی است: «ورزشیها پول ندارند تا پا پیش بگذارند و خرج مجموعه کنند. در این چند سال کسی قبول نکرده، اسپانسر شود. هزینه تعمیر و بازسازی کلی مجموعه بسیار زیاد است.» او از چند میلیارد صحبت میکند؛ چند میلیاردی که دست کمتر کسی قرار دارد!
نیمهپنهان شیرودی
در اتاق کاظمی، نقشهای خودنمایی میکند که مربوط به طرح توسعه شیرودی است. این طرح فعلا اجرایی نشده است؛ اما رئیس امیدوار نشان میدهد و میگوید اگر طرح اجرا شود، مجموعه بیش از پیش رونق میگیرد. آیا برگزار نشدن مسابقات فوتبال مهم در این ورزشگاه و ترجیح زمین نامساعد تختی در این کمرونقی تأثیر دارد؟ طبق گفته کاظمی پس از جنجال سیاسی اوایل دهه ٦٠ در یکی از بازیهای پاس، به دلیل مسائل امنیتی و تسری نیافتن آشوب احتمالی به بیرون ورزشگاه (همان مرکز شهر) ترجیح داده شد اگر رقابتی فوتبالی در آزادی انجام نگیرد، تختی میزبان شود؛ نه شیرودی. اگر اینجا، جبر جغرافیایی (قرار گرفتن در مرکز شهر) به شیرودی ضربه زده در عوض باعث شده مردم بیشتری به سمت ورزشگاه هجوم بیاورند؛ چون به هر حال سطح دسترسی به این مکان خاطرهانگیز آسانتر از آزادی و هر ورزشگاه بزرگ دیگر تهران است.
شیرودی فرهنگ است
البته این دروازه باز به سوی عموم مردم، باعث زیر پا گذاشتن اصول مجموعه نمیشود. به گفته مدیرعامل مجموعه، برخلاف سایر استادیومها، اینجا افراد باید خودشان را با فرهنگ ورزشگاه هماهنگ کنند؛ فرهنگی که جنجال فراوان و توجه بیش از حد فعلی به فوتبال را برنمیتابد. اصلا به همین دلیل، درست به اندازه بیعلاقگی فدراسیون به برگزاری بازیهای مهم، مسئولان مجموعه هم به خاطر مسائل امنیتی و دوری از حواشی، تلاشی برای گرفتن میزبانی انجام نمیدهند. البته میزبانی فوتبالی و گرنه طبق بیانیه نانوشته یا همان فرهنگ مجموعه، توجه به ورزشهای همگانی بشدت در دستور کار قرار دارد. در همین راستا، میزبانی مسابقات جهانی واترپلو، چنان خارجیها را به ذوق آورده بود که سال گذشته مدام کنار استخر با نماهایی از ورزشگاه سلفی میانداختند! شیرودی هر سال میزبان مسابقات مختلف از تورنمنتهای بزرگ غیر فوتبالی تا جام فوتبالی پیشکسوتان با نام جام یونس شکوری است. ٢ زمین فوتبال (که یکی از آنها چمن مصنوعی است) حق مطلب را درباره این رشته مهیج ادا کرده است؛ اما سایر سالنها اوضاع خوبی ندارند.
از سقف چکه کرده تا انبار زباله
وقتی با تشکر و بدرقه گرم رئیس خوشاخلاق مجموعه به سمت بازدید از سالنها و فضاهای روباز هدایت میشویم، عجایبی میبینیم! چمن اصلی فوتبال به محوطه حضور کلاغها تبدیل شده، سالن بدنسازی چیزی متفاوت از سالنهای عادی شهر نیست و سقفش هم چکه میکند! روبهروی این سالن قرار گرفته در انتهای چمن شماره یک که به وسیله دری با قفل معمولی باز میشود، حجم زیادی از وسایل بلااستفاده، چهره زشتی به ورزشگاه بخشیده است. وقتی از سالن بدنسازی به سمت سایر امکان ورزشی میرویم، تنهایی دونده محدوده چمن اصلی، قرابت خاصی با انزوای شیرودی خالی مانده از مردم به وجود میآورد.
استثنای ورزشگاه
٢ سالن یکی در ابعاد بزرگ و دیگری در ابعاد کوچک ازجمله استثناهای ورزشگاه هستند. در این ٢ سالن صخرهنوردی چند نفر از طیفهای مختلف سنی درحال بالا رفتن از صخرههایی هستند که قلابهایش شل نشان میدهد! به هرحال داشتن سالن صخرهنوردی، شیرودی را از سایر همتایان خود جدا و به نمونهای خاص در زمینه داشتن سالن برای این رشته تبدیل میکند. هر چند امکانات لازم برای تمرین صخرهنوردی (مسابقات کشوری این رشته در آزادی انجام میشود) به حد کافی وجود ندارد، اما نفس وجود جایی برای تلاش عدهای جوان عاشق این رشته ارزشمند است.
... و رختکنهای متروک
وقتی به سالن ویژه رختکنها میرسیم تا حدود زیادی ابهت شیرودی را رنگباخته مییابیم. در بیشتر رختکنها قفل است و به انباری تغییر کاربری داده است. بهطور کلی محدوده فضای باز شیرودی هم کم از این انباریها ندارد! در پاییز وقتی هوا خیلی زود رو به تاریکی میرود، درهای فدراسیونهای مختلف هم قفل میشود و موعد حضور مردم عادی در سالنها به قصد ورزش کردن فرا میرسد. اینجا به هدف واقعی شیرودی (جذب مردم عمدتا خسته وسط شهر به سمت ورزش) پی میبریم. خارج شدن از جایی که وارد میشویم، داستانی تکراری تلقی میشود؛ اما هر چقدر هم مکرر، ما دوست داریم در مورد شیرودی هم این اتفاق رخ دهد و با سرمایهگذاری مناسب و همیاری جمعی، دری که اوایل هزاره شمسی فعلی به دستور «امجد نظم» با لذت به روی مردم گشوده شد در هجمه بیتوجهیها با درد فراوان، بسته نشود.