یادداشت دریافتی- محمد ماکویی؛ توی مترو نشسته بودم که به یکباره نگاهم به توصیههایی افتاد که مسافرین مترو را به عدم خرید از دستفروشانی که در داخل مترو کار میکردند تشویق میکرد!
اولین توصیه چیزی در این مایهها بود که چون دست فروشها اجناس خود را از مبادی غیر رسمی تهیه میکنند و بنابراین نمیتوان از کمیت و کیفیت جنسهای خریداری شده از آنها کمال اطمینان را داشت، همان بهتر که عطای خرید از دست فروشان مترو را به لقایش بخشید!
متعاقب خواندن این توصیه ناخودآگاه یاد دماوند و برند معتبر و شناخته شده و چهل سال تجربه و بر قله زیباییها افتادم و پلمپ و سودوموناس که یک نوع آلودگی میکروبی است!
به علاوه خاطره پرایدی که از منابع معتبر خریداری شده بود برایم زنده شد که با چشمان خودم دیده بودم ؛ پرایدی که در اثر تصادفی جزیی که میباید آسیب مختصری میدید یک ور خود را کاملاً از دست داده بود!
بعد که بیخیال کیفیت شدم، به خاطر آوردم که همین چند وقت پیش سازمان غذا و دارو و یا موسسه استاندارد و یا یک نهاد یا سازمان معتبر و شناخته شده دیگر درباره کم فروشی محصولات غذایی هشدار جدی داده بود و به گونهای ضمنی اشاره کرده بود که اگر یک مشتری حالش را داشته باشد و بخواهد محتویات بعضی از مواد غذایی را با آنچه که علی القاعده میباید داشته باشند و ندارند مقایسه کند، متوجه خواهد شد که انصافاً خوبی از مشتریهاست که کم و کسریهایی که در مواد غذایی هست را به روی فروشگاه و مغازه و کارخانه نمیآورند!
جالب اینکه به تازگی به خریداران آپارتمانها هم توصیه اکید شده است که آپارتمان خریداری شده را حتما متر کنند تا خدای ناکرده کمی و کسری نداشته باشد!
توصیه دوم به مسافرین هشدار میداد که دست فروشها با اشغال فضای داخل واگنها موجب میشوند که مردم به هم تنه بزنند و جای نشستن یا ایستادنشان حسابی تنگ بشود!
در این باره باید انصاف را رعایت کرد و با احتساب شمار دست فروشان و مسافرین مترو سوار به درصدی دست یافت که مشخص میکند به راستی جای مسافرین مترو تا چه اندازه به سبب حضور دست فروشان تنگ شده است!
اینکه حضور دست فروشان را در داخل واگنهای مترو شایسته نمیدانیم دلیلی بر آن نیست که کاسه کوزه تنگی جایی که از تعداد کم واگنها و قطارهای مترو نشأت گرفته است را هم بر سر دست فروشها شکسته و به مسافرین بگوییم که اگر اینها نبودند جا برای نشستن و ایستادن همهتان به حد کافی فراهم میشد!
با همه این احوال توصیه سوم مندرج بر در و دیوار مترو انصافا از دو توصیه مورد اشاره شنیدنیتر و البته دیدنیتر است زیرا در این توصیه حضور دست فروشان به علت ایجاد آلودگی صوتی و ناراحتی روانی برای مسافرین بد و ناشایست قلمداد شده است!
در این باره اصلا بد نیست که یک آدم بیغرض و بینظر یک صدا سنج دست گرفته و تراز آلودگی صوتی حاصله از صدای دست فروشان مترو را اندازه گیری کرده و سپس این اندازه گیری را درباره وانتیهایی که اثاث کهنه میخرند، وسایل نقلیه موتوری و شتری؛ وسایط نقلیهای که باید تندرو بوده و مسافرها را سریعا به مقصد برسانند اما «رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود» را زیادتر از حد لزوم جدی میگیرند!
آدمهای موبایل به دستی که عین خیالشان نیست که دیگر ساکنین مترو و تاکسی و اتوبوس، هم سر از کارشان در بیاورند و هم در جریان مسائل و مشکلات زناشویی و خانوادگیشان قرار بگیرند.
کسانی که دعوا و مرافعههایشان را به جای خانه و زندگی و محل تحصیل و کار، سر کوچه میبینمت! به کوچه و خیابان و به میان مردم میآورند.
کمپرسورهایی که وقت و بیوقت کوچهها و خیابانهای تازه آسفات شده را برای آسفالتی مجدد میکنند و بالاخره ساختمان سازها و برج سازها.
آنگاه استنتاج نماید که اگر قرار است با آلودگیهای صوتی حاصله در شهر مقابله شود، آیا به راستی دست فروشان متهم ردیف اول ایجاد آلودگی صوتی قلمداد خواهند شد و برای از بیخ و بن کندن آلودگیهای صوتی باید پیش و بیش از همه نشان آنها را پرسید!؟
شک نیست که نگارنده این متن بر آن نیست که از حق و حقوق دست فروشها دفاع کند اما برای مجاب کردن مردم به خرید نکردن از دست فروشها نباید همه اشکالات و ایراداتی که اصلا و ابدا به دست فروشها ارتباطی ندارد را به گردن آنها انداخته و یا مشکلات برخاسته از وجود و وفور آنها را چند برابر آنچه هست بنمایانیم!
در این باره گفتن حقیقت به مردم و اینکه دست فروشها چون مالیات نمیدهند و مجوز قانونی خرید و فروش ندارند، ضمن «مفت سواری»، خیلی قابل کنترل نیستند احتمالا بهتر جواب میدهد!
هر چند اشاره به اینکه اگر هرکس بخواهد بدون توجه به قانون خرید و فروش و معاملات هر چه بخواهد و به هر قیمتی دوست داشته باشد بخرد و بفروشد و بساط کند که دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود!
بگذریم از اینکه اگر میخواهیم تبلیغاتمان بهترین جواب ممکنه را بدهد میتوانیم به مردم یادآور شویم که در خرید از فروشگاه و مغازهای ثابت که سیار نیست امکان این وجود دارد که در ازای هر خرید بد مجددا وارد مغازه شده و دست کم بعضی از چیزهایی که دلمان میخواهد گفته و سبک شویم و حال آنکه خریدهای صورت گرفته از فروشندگان سیار از این لحاظ خطرناک است که با یافت نشدن دوباره فروشنده، خریدار هم سنگینی بار خرید کرده را تا مدتها به دوش خواهد کشید و هم تا هفتهها شنونده و پذیرای «نمیخریدی سنگینتر بودی!»