به گزارش جام جم، چند روز پیش آگهی ای روی دیوار یکی از بیمارستان های شهرستان شوشتر نصب شده بود که روی آن نوشته شده بود «به علت فقر بسیار شدید و نجات فرزندانمان از گرسنگی، پدر و مادر تصمیم به فروش هر کدام یک کلیه گرفته ایم.»
دو شماره نیز در کنار این آگهی درج شده بود. خیلی ها شاید با دیدن این آگهی بی تفاوت از کنار آن عبور کردند و برخی هم فقط سری به تاسف تکان دادند اما دیدن این آگهی برای بیماران کلیوی امیدی برای رهایی از درد و دیالیز بود. بعد از چند روز هم آگهی در شبکه اجتماعی منتشر شد اما بسیاری از کاربران خیلی راحت از کنار آن گذشتند.
تعدادی نیز به خاطر کنجکاوی با شماره های اعلام شده در آگهی تماس گرفتند و خود را خریدار کلیه معرفی کردند اما وقتی پای صحبت های مرد 52 ساله نشستند، از کار خود پشیمان شدند. مرد 52 ساله پس از قطع پایش زمینگیر شده و حالا برای تامین نیازهایش با مشکلات فراوانی روبه روست.
قطع پا به خاطر سرطان
فروشنده کلیه می گوید: 52 سال دارم و همسرم که زنی مهربان است و در زندگی همراهی ام کرده 40 ساله است. از روی همسرم شرمنده ام. اما چه کار کنم، به هر دری زدم تا مشکلات مالی مان حل شود ناکام ماندم.
مرد میانسال در حالی که غم و رنج در سینه اش موج می زد، ادامه داد: چهار پسر داریم که همه زندگی مان متعلق به آنهاست. برایشان هر رنجی را تحمل می کنیم. من و همسرم نمی خواهیم آنها سختی بکشند. پسر بزرگم 32 ساله و بیمار هموفیلی است. اگر فاکتور خون به ما ندهند، باید به ناصرخسروی تهران بیاییم و یک میلیون تومان هزینه کنیم. سه پسر دیگر هم محصل یا سرباز هستند. سال 87 سرطان گرفتم و همین بیماری باعث شد یک پایم قطع شده و معلول شوم.
14 سال سابقه بیماری دارد و با وجود بیماری و قطع پایش هنوز با درخواست از کارافتادگی او موافقت نشده و تنها منبع درآمدش پولی است که هر دو ماه یک بار از کمیته امداد می گیرد.
فروشنده کلیه می گوید: کمیته امداد هر دو ماه 50 هزار تومان به ما می دهد که این پول دردی دوا نمی کند. چهار سال پیش تصمیم گرفتم قطعه زمینی را که داشتم به یک دامداری تبدیل کنم اما بعد از ماه ها دوندگی در این رابطه، متاسفانه مسئولان بانک به من گفتند اگر می خواهی وامی به شما بدهیم دو ضامن با وثیقه هر کدام 200 میلیون تومانی به بانک معرفی کن تا وام 400 میلیون تومانی دریافت کنی. سراغ دو ضامن رفتم که آنها نیز گفتند هنگامی که وام گرفتم باید 10 درصد از وام را به آنها بدهم. سه سال پیش می خواستم خودکشی کنم که همسرم متوجه شد و سراغ نماینده شهرمان در مجلس رفت و او را به خانه مان آورد که وی پس از گفت وگو مرا از خودکشی منصرف کرد.
توافق با خریداران کلیه
زمانی که به این قسمت از حرف هایش رسید آهی کشید و ادامه داد: موضوع فروش کلیه را با همسرم در میان گذاشتم، او از من خواست حالا که این تصمیم را گرفته ام اجازه دهم او نیز این کار را انجام بدهد. ابتدا گفته هایش را قبول نکردم. آن قدر اصرار کرد که پذیرفتم. بعد دو نفری تصمیم گرفتیم برای بهتر شدن زندگی پسرانمان از زندگی و سلامتی خود بگذریم. نمی خواهیم آنها مثل ما فقیر باشند. بعد از درج این آگهی فروش افرادی با ما تماس می گرفتند. برخی واقعا خواهان دریافت کلیه ها بودند اما گروه خونی شان با ما مطابقت نداشت. بعضی گروه خونی شان (O مثبت) بود و با ما هم خونی داشتند اما پولی نداشتند بابت خرید کلیه بپردازند.
افرادی هم تماس می گرفتند و ما را سر کار می گذاشتند و گروهی نیز در تماس با ما ابراز همدردی می کردند و می خواستند از تصمیمی که گرفته ایم صرف نظر کنیم. حتی افرادی از تهران و تبریز هم برای خرید کلیه با من تماس گرفتند. سرانجام دو نفر از اهواز و بهبهان با ما تماس گرفتند و به ملاقاتمان آمدند. آنها گفتند هر چه مبلغ فروش کلیه ها باشد، می پردازند زیرا چند سالی است عزیزانشان درگیر بیماری کلیوی هستند و تاکنون موفق به پیوند کلیه نشده اند. این دو خانواده قرار شد کلیه مرا 50 میلیون تومان و کلیه همسرم را 75 میلیون تومان بخرند. شاید خیلی ها بگویند شما وجدان ندارید که این کار را می کنید. اما ما وجدان داریم. ما نمی خواهیم گدایی کنیم، فقط می خواستیم مسئولان شهر به ما کمک کنند که بی تفاوت از کنار مشکل ما گذشتند . به همین خاطر تصمیم گرفتیم با فروش کلیه مشکلمان را حل کنیم.