دختربچه روبهروی دوربین نشسته و جلویش یک شیشه عسل گذاشته است. مادرش کد تخفیف به اسم دخترش را معرفی میکند تا دنبالکنندهها بتوانند با نام دخترک از یک صفحه اینستاگرامی دیگرعسل بخرند...
به گزارش ایسنا،روزنامه ایران نوشت: تا الان بیش از ۱۵۰ پست اینستاگرامی از بلبلزبانیهای فرزند ۴ ساله چشمآبیاش منتشر کرده است. کودکی زیبا و شیرینزبان که با لهجه خاصی حرف میزند. یک روز لباس پر زرق و برقی تن فرزندش میکند و مینویسد: «پرنسس نازم واقعاً میدرخشی.» روز دیگر دختربچهاش را جلوی دوربین مینشاند و از او میخواهد درباره پدرش و خصوصیات اخلاقیاش حرف بزند. بعد بهبه و چهچه میکند و قربانصدقه بچهاش میرود. در پست دیگر دختر از مادرش حرف میزند و مادر باز قربانش میرود. هشتگهای زیر پست هم مشخص است اسم و هویت واقعی کودک، چشم آبی، مدلینگ و بلاگر.
بله درست حدس زدید؛ از صفحه یک بلاگرکودک حرف میزنم که توی اینستاگرام این روزها حسابی مد شده است. بیشتر این پیجها از شیرینزبانی، زیبایی و یا خصوصیات منحصربهفرد کودک استفاده میکنند و از طریق همین پستها تبلیغات میگیرند و پول درمیآورند. بچهها قربانیان اصلی این ماجرا هستند و پدر و مادر شاید حتی تصور نکنند که با این کارها چه بلایی سر کودکشان میآورند.
کاسبی با شیرین زبانی
مادر در معرفی پیج کودکش یا بهتر بگویم خودش نوشته اینجا شیرینزبانیهای دختر کوچولویم را میبینید. البته اسم کودک را هم ذکر کرده و بلافاصله زیر این توضیح نوشته شده این پیچ توسط مادر بچه اداره میشود و بعد هم صفحه تبلیغات معرفی شده. محتویات صفحه بیشتر شیرینزبانیهای کودک است و کارهای بامزهاش که هر کودک سه چهار سالهای دارد. اما اینطور نیست که همه کاربران این صفحه هم از دیدن این پستها لذت ببرند و کسی انتقادی نداشته باشد.
مثلاً یکی از کاربران این صفحه مینویسد: «چرا توی این سن آنقدر کلمات قلمبه و سلمبه یاد بچهتون دادین؟ چرا نمیگذارید بچهتون به بچگیاش برسه و آنقدر اصرار دارین بچه زود بزرگ بشه.» البته اظهارنظرهای دیگری هم هستند که درباره قدوبالای کودک اند. نظرات منفی و مثبت از کسانی که از زیبایی دختربچه تعریف میکنند تا کسانی که معتقدند این بچه کاملاً لوس و بینمک است. آنقدر قضاوتهای ریز و درشت و خشن در بخش نظرات میبینی که حتی تصورش هم دشوار است که چطور این پدر و مادر میتوانند همه این حرفها را درباره فرزندشان تحمل کنند یا آدم از خودش میپرسد اگر این بچه روزی بزرگ شود و این کلمات و جملات را بخواند چه بر سرش میآید؟ بر سر اعتماد به نفس و آیندهاش چه خواهد آمد؟ یا کاربر دیگری مینویسد: «قشنگ معلومه تموم این حرفها را خودتون یاد بچه دادین، چطور دلتون میاد بچهتون رو مجبور به نمایش کنید و بگذارید حرفهایی بزنه که قشنگ معلومه حرفهای خودش نیست. نمیگید چه بلایی ممکنه سر بچهتون بیاد که از بچگی مجبورش میکنید فیلم بازی کنه.»
البته خیلی زود جواب همه اینها را میتوان گرفت؛ مادر بچهاش را بغل کرده و در استوریهایش دارد تبلیغ یک داروی لاغری را میکند. یا در استوری دیگر یک تونیک گیاهی ضدریزش مو را معرفی میکند و چند قطره از تونیک را هم روی سر دختر بچهاش میپاشد. اگر بخواهم برایتان از این صفحات بگویم در اینستاگرام فراوان هستند صفحاتی که قصد اصلیشان جذب تبلیغات و گرفتن آگهی و در نهایت درآمدزایی است. اما به چه قیمتی فقط خدا میداند.
انتقاد به رعایتکنندگان حقوق کودکان
ادمین یکی دیگر از این صفحات مادر دوقلوهایی است که از پرنسسهایش میگوید و معتقد است چون زندگی کوتاه است باید پر از شوق زندگی کرد. این صفحه هم پر است از عکس دوقلوها و آرزوهایشان و کارهایشان اما در نهایت یک خط در میان در همین صفحه میتوانی آگهیهای تبلیغاتی ببینی.
برخی از کاربران و ادارهکنندگان این صفحات، دیگر پدر و مادرهایی که عکس کودکشان را منتشر نمیکنند به باد تمسخر میگیرند. بلاگرهایی که معروف هستند اما عکس کودک تازهمتولد شده یا کودکان درحال رشدشان را منتشر نمیکنند یا اگر عکسی منتشر میکنند صورتش را میپوشانند. آنها به عنوان پدر و مادرهای حساس یا آنهایی که بچهشان را تافته جدا بافته میدانند، شناخته میشوند در حالیکه این پدر و مادرها تنها از کودکشان در شبکههای پرغبار اجتماعی حفاظت میکنند و اصول اولیه حقوق کودکان را رعایت میکنند. اصولی که از نظر ادارهکنندگان صفحات کودکبلاگرها به کلی منتفی است. شاید همه شما ماجرای پسر ۶ یا ۷ سالهای را به یاد میآورید که سوژه رسانهها شد. این پسرحرکات آکروباتیک انجام میداد و پدرش در اینستاگرام از او یک ستاره ساخته بود. اما به این کودک آسیب زیادی وارد شد. در آن زمان به پدر این کودک انتقادهای زیادی وارد شد.
تبعات کودکبلاگری در کودکی و بزرگسالی
یک فعال حوزه کودکان درباره آسیبهای جبراننشدنی کودکبلاگری میگوید: «کودکبلاگری پدیده تأسفباری است و یکی از مصادیق کودکآزاری است و نقض حقوق کودکان محسوب میشود. هر فرد زیر ۱۸ سال کودک است و بعد از رسیدن به سن قانونی میتواند به روندی که والدینش در کودکی داشتهاند، اعتراض کند. سوءاستفاده همیشه این نیست که کودک کار و خیابان را سر چهارراهها ببینیم و بگوییم از این کودک سوءاستفاده میشود. بلاگری کردن با کودکان همان نقض حقوق کودکان به شیوه مدرن است. همه ماجرای آرات پسر خارجی بدنساز و بلاگر را به یاد دارند که از کودکی در فضای مجازی توسط پدر و مادرش تبلیغ میشد و لایک و فالوور میگرفت اما در ۱۷ سالگی به علت آسیبهای روحی و روانی فراوان در بیمارستان بستری شد. این کودک در این سن از پدر و مادرش متنفر و درگیر اعتیاد شده بود. کودکی که به جای بچگی کردن بلاگر بود، به جای اینکه در کودکی بازی کند، درس بخواند، سفر کند، کتاب بخواند یا خیلی ساده بازی کند و دنیا و اطرافش را بشناسد، باید درگیردرست کردن فیلم و حضور در شبکههای اجتماعی میشد و پرفورمنسهای پدر و مادرش را اجرا میکرد و لایک و فالوور میگرفت و درآمدزایی میکرد. گاهی از عملکرد این پدر و مادرها آدم احساس گناه میکند؛ اینکه چطور خودشان چنین روندی را در پیش میگیرند عجیب است. گاهی کامنتهای زیر پستهای کودکبلاگرها را نگاه میکنم و هرگونه حرف و فحش و نظری را در این کامنتها میبینم. از اینکه بدن و ظاهر آن بچه قضاوت شده تا طرز حرف زدن و راه رفتنش. این پدر و مادر فکر نمیکنند فردایی که این کودک بزرگ شد اگر این چیزها را بخواند چه حال و روزی پیدا میکند؟ آیا این کودک همیشه بچه باقی میماند؟ آیا این کودک به پدر و مادرش نمیگوید که شما کودکی من را نابود کردید و به جایش پول درآوردید؟ آیا این کودک نمیپرسد که شما به چه حقی عکس و فیلم حرف زدن، رقصیدن، بازی کردن و ورزش کردن من را منتشر کردید؟»
دختربچه روبهروی دوربین نشسته و جلویش یک شیشه عسل گذاشته. مادرش کد تخفیف را به اسم دخترش معرفی میکند تا دنبالکنندهها بتوانند با نام دخترکش از یک صفحه اینستاگرامی دیگرعسل بخرند. دخترک عسل را مزه میکند و برای فالوور بوس میفرستد، خندههای مصنوعی مادر و تشویق او به عسل خوردن دخترش تکمیلکننده این آگهی تبلیغاتی برای جلب مشتری بیشتر است، اما به چه قیمتی؟