جستجو

آرشيو

تماس با ما

درباره ما

صفحه نخست

 
تاريخ درج: چهارشنبه، 20 ارديبهشت 1402     
این مرد رباینده‌اش را بخشید

 روزنامه ایران نوشت: مرد تهرانی که بعد از ربوده شدن تا یک قدمی مرگ رفته بود به خاطر دختر ۸ ساله رباینده‌اش او را بخشید.

شب یلدای ۱۴۰۱ بود که فرزندان و نوه‌های مرد بازنشسته در خانه منتظرش بودند.
 
همسرش با او تماس گرفت و این مرد به خانواده‌اش اطمینان خاطر داد که تا دقایقی دیگر به خانه می‌رسد اما هر چه پس از آن خانواده با او تماس گرفتند، گوشی‌اش خاموش بود.
 
عقربه‌های ساعت با خونسردی جلو می‌رفتند.شیرینی به ظرف ماسیده بود و پوست میوه‌ها چروک می‌خورد.بچه‌ها و نوه‌ها دل توی دلشان نبود و انگار یلدای ممتدی در نبود پدربزرگ چشم به راه آنها بود.
 
با اعلام موضوع از سوی خانواده، ردیابی پیرمرد در دستور کار وحید ناصری، بازپرس شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت.
 
۲ روز از گم شدن پیرمرد می‌گذشت اما هنوز هیچ ردی از او پیدا نشده بود.تا اینکه عده‌ای از کسبه خیابان وحدت اسلامی کشف پیکر نیمه جان پیرمرد را به اورژانس و پلیس اعلام کردند.
 
پیرمرد خیلی سریع به بیمارستان منتقل شد و در حالی که بشدت مسموم شده بود تحت مداوا قرار گرفت.
 
زمانی که این مرد بهبود پیدا کرد مشخص شد که در شب یلدا مرد جوانی به عنوان مسافر سوار پراید او شده و با خوراندن آبمیوه مسموم، او را بیهوش کرده و خودروی او را ربوده بود.
 
دستگیری آدم ربا با تیزهوشی بازپرس جنایی
 
تحقیقات برای یافتن ردی از مرد آدم ربا ادامه داشت تا اینکه بازپرس پرونده دستور تحقیق از متهمانی را صادر کرد که در سابقه شان سرقت با شگرد مشابه متهم فراری را داشتند.
 
۳ متهم تحت تحقیق قرار گرفتند که از میان آنها مرد گروگان موفق به شناسایی آدم ربای پرونده شد.
 
در بررسی‌ها مشخص شد که این متهم بعد از ربودن پیرمرد و سرقت پرایدش با همین شیوه و شگرد اقدام به ربودن فرد دیگری کرده و خودرویش را سرقت کرده بود اما در آن پرونده دستش رو شده و همان زمان دستگیر شد.
 
پس از روال قانونی در مورد پرونده دوم، این آدم ربا به تحمل ۱۵ سال حبس محکوم شده بود که در زندان شناسایی شده و آدم ربایی اول او یعنی ربودن پیرمرد هم فاش شد.
 
این متهم صبح روز گذشته در شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران تحت بازجویی قرار گرفت و در اعتراف به اتهام خود گفت: سالهاست که به قماربازی اعتیاد دارم‌.همه زندگی‌ام را به خاطر قمار بر باد داده‌ام.همسرم و خانواده‌ام من را طرد کرده‌اند ولی باز هم نمی‌توانم از قمار دست بکشم.با دوستانم شرط بندی می‌کنیم و تاس می‌ریزیم ولی چند بار در قمار باختم.همین باعث شد بدهکاری بالا آورم و نقشه سرقت و آدم ربایی را در ذهنم کشیدم.اما حالا بشدت پشیمانم.از وقتی راهی زندان شده‌ام دختر ۸ ساله‌ام پشت و پناه ندارد.
 
در حالی که متهم بشدت ابراز ندامت و پشیمانی می‌کرد، شاکی پرونده بابت صدمات جسمی، آدم ربایی و ربودن گوشی از او اعلام گذشت کرده و تنها تقاضای بازگرداندن پراید را کرد.
 
در ادامه گزارش گفت‌وگوی خبرنگار ما با شاکی پرونده را بخوانید.
 
ممکن بود به قتل برسم!
 
همیشه مسافرکشی می‌کردید؟
 
من بازنشسته یک اداره دولتی هستم.گاهی اوقات مسافر سوار می‌کردم که هم حوصله‌ام سر نرود و هم اینکه کمک خرج زندگی‌ام باشد.
 
از روز حادثه بگویید.
 
آن روز خیابان‌ها خیلی شلوغ بود چون همان شب، شب یلدا بود.من هم برای خرید بیرون از خانه رفته بودم اما نمی‌خواستم مسافر سوار کنم.تا اینکه یک مردی که خیلی متشخص به نظر می‌رسید در نزدیکی میدان خراسان جلوی ماشین را گرفت و چون مسیرش با مسیر من تا رسیدن به خانه یکی بود؛ او را سوار کردم.کمی که در مسیر جلو رفتم به من گفت جلوی یک شیرینی فروشی دقایقی توقف کنم.می‌گفت دختر کوچکی دارد و دخترش هوس مسقطی کرده است.من هم جلوی یک مغازه قنادی نگه‌داشتم.مرد جوان داخل رفت و سریع خریدش را کرد و برگشت.وقتی دوباره سوار ماشین شد دو آبمیوه هم خریده بود و گفت چون شما قبول زحمت کردید و منتظر من بودید، برایتان آبمیوه خریدم.من هم آن را از دستش گرفتم و نوشیدم.چند دقیقه بعد احساس کردم چشمانم سیاهی می‌رود.سرم گیج می‌رفت و آن مرد می‌گفت آقا نگهدار، آقا نگهدار! دیگر خیلی گیج شده بودم.آخرین تصویری که یاد دارم این است که مسافر داشت در یک گاراژ را می‌کوبید.بعد دیگر چیزی نفهمیدم.
 
در ۲ روزی که گم شده بودید کجا بودید؟
 
خودم هم نمی‌دانم! نگهبان یک پارک در جنوب شهر می‌گفت من را دیده بود که گوشه پارک افتاده‌ام.فکر کرده بود که خوابیده‌ام و لابد خیابان گرد هستم.هوا خیلی سرد بود و اگر آن نگهبان روی من پتو نمی‌انداخت یخ می‌زدم.البته هیچ کدام از اینها را یادم نیست و دو روز تمام بیهوش بودم.بعداً اینها را در جریان تحقیقات پرونده متوجه شدم.
 
کجا پیدا شدید؟
 
در حال راه رفتن در خیابان وحدت اسلامی بودم که سرم به تیر برق می‌خورد و زمین می‌افتم.کسبه محل اورژانس و پلیس را خبر می‌کنند اما من حتی راه رفتنم در خیابان را هم به خاطر ندارم به دلیل اینکه مسمومیت من بالا بود و ممکن بود جانم را از دست بدهم.
 
اولین تصویری که بعد از به هوش آمدن به خاطر دارید چیست؟
 
خانواده‌ام در بیمارستان بالای سرم آمده بودند.در آن لحظات به خطری فکر می‌کردم که از بیخ گوشم گذشته است.فرزندان و نوه‌ها و همسرم خیلی مضطرب بودند و روزهای سختی را سپری کردند.
 
چه شد که تصمیم گرفتید بابت آن روزهای سخت از متهم گذشت کنید؟
 
متوجه شدم که او اعتیاد ندارد و به خاطر قمار به جرایم سنگین دست زده است.وقتی حرف از دخترک خردسالش زد واقعاً دلم لرزید.همان دخترکی که می‌خواست برای او مسقطی بخرد.کاش همان شب مسقطی را می‌خرید و سراغ زندگی‌اش می‌رفت.شب یلدا هم به او خوش می‌گذشت و هم به من و خانواده ام!
 
هشدار
 
وحید ناصری بازپرس شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران که در حال رسیدگی به مراحل قانونی این پرونده است، ضمن هشدار به شهروندان گفت: اعتماد به افراد ناشناس و گرفتن خوراکی خصوصاً نوشیدنی از دست غریبه‌ها ریشه جرایم بسیاری است که حتی گاهی ممکن است سبب به خطر افتادن جان شهروندان شود.
 
این قاضی جنایی در ادامه خاطره‌ای تلخ در همین رابطه از دوران کاری خود تعریف کرده و گفت: چند سال قبل در یک مکان تفریحی در یکی از شهرهای کشور، که مردم در آن مکان کمپ می‌کردند؛ زن و مرد جوانی نقشه سرقت با شگرد خوراندن آبمیوه مسموم را کشیدند.آنها طعمه‌های خود را از میان زنان جوانی انتخاب می‌کردند که طلا و جواهرات داشتند.به این ترتیب که زن به طعمه خود نزدیک می‌شد و طرح دوستی می‌ریخت و بعد می‌گفت به چادر ما بیا تا با هم آبمیوه بخوریم.بعد داخل آبمیوه داروی مسموم می‌ریخت و وقتی زن جوان بیهوش می‌شد، طلا و جواهرات او را سرقت کرده و بعد زیپ چادر را بالا می‌کشید و به همراه نامزدش پا به فرار می‌گذاشت.در یکی از این موارد به زن جوانی داروی مسموم دادند که آن زن بیماری قلبی زمینه‌ای داشت و همین سبب شد به کام مرگ فرو رود.وقتی زوج تبهکار دستگیر شدند می‌گفتند که فکرش را هم نمی‌کردند باعث مرگ کسی شده باشند.



درج يادداشت و نظرات

نام:
  ايميل:
توضيحات: