شهروند: پدر بودن رنج گزافی داشت. «بار نخستی بود که پدر میشدم. من و همسرم شوق زیادی داشتیم. اتاقش را چیده و وسایلش را آماده کرده بودیم. منتظر بودیم به دنیا بیاید اما نه به این زودی.»
رضا خدایاری، اهل کوهدشت لرستان است. پدر جوانی که در لحظه به دنیا آمدن پسرش در بیمارستان حضور نداشت. «همسرم غروب ۳۱ فروردین از ناحیه زیر شکم دچار درد میشود. به بیمارستان کمالی کرج میرود. در آنجا سونوگرافی و معاینه میشود. مادر و بچه مشکلی نداشتند و خطری آنها را تهدید نمیکرد.»
بامداد اول اردیبهشت بود که دوباره درد به سراغ مادر ۲۳ساله میرود. اینبار اما به بیمارستان شهریار میرود. «پسر ۷ ماههام ساعت ۴ صبح به دنیا آمد اما کادر پزشکی مدعی بودند که نوزاد ۳ روزی است در شکم مادر جان باخته. بچه را به همسرم نشان میدهند و میگویند علائم حیاتی ندارد و او را به سردخانه منتقل میکنند.»
فریادهای پدر در سردخانه
همزمان رضا خدایاری در جریان زایمان زودتر از موعد همسرش قرار میگیرد و خود را به شهریار میرساند.
اجازه ملاقات با همسرش را نمیدهند حتی در زمان ملاقات هم نمیتواند او را ببیند. تصمیم میگیرد تا نوزاد مردهاش را ببیند تا در گوشش اسمش را نجوا کند. «اجازه از سوی حراست صادر شد و مسئول سردخانه در یخچال را باز کرد. پسرم در کارتن گذاشته شده بود. در جعبه را باز کردم. نوزادم کاملا نفس میکشید. شکمش بالا و پایین میشد. پاهایش را تکان میداد. سردش شده بود. چقدر این ۱۲ ساعت برایش طاقتفرسا بوده. چه سرمایی را تحمل کرده بود. داد میزدم بچهام زنده است. نگهبان فکر کرد توهم زدهام و وقتی بچه تکان خورد، قبول کرد که زنده است.»
افسر نجاتبخش
نگهبان موضوع را به سوپروایزر اطلاع میدهد هیچکس باور ندارد نوزاد مرده، زنده شده باشد. نوزادی که بهگفته کادر پزشکی از شکم مادر مرده بیرون آمده بود. وقتی امیرنژاد، مامور نیروی انتظامی تکانهای بچه را در سردخانه دید، یکی از پرستاران را برای کمک آورد و بچه را میان پارچه پیچیدند و در دستگاه گذاشتند.
نوزاد عریان در یخچال سردخانه ۱۲ ساعت با مرگ جنگید. ۱۲ ساعت ضربان قلبش از شماره نیفتاد. اکسیژن خونش ثانیهای قطع نشد و نفسش در جریان بود.
شوق زندگی در کالبد پدر و مادر گُر گرفته بود که بامداد دوم اردیبهشت دوباره خبر رسید نوزادشان به آغوش مرگ رفته است.
حالا تنها خواستهشان رسیدگی به مرگ نوزادشان است. سهلانگاری که از سوی مسئولان درحال بررسی است.
پروندههای مشابه
این نخستین بار نیست که بیمار به ظاهر مردهای در سردخانه یا غسالخانه به زندگی برمی گردد. سالهای گذشته هم بیماران زیادی بودند که در دروازه مرگ زنده شدهاند. نفس کشیدهاند و خون در رگهایشان جاری شده.
سال ۹۹ بود که نوزاد دیگری در غسالخانه به زندگی برگشت. سیزدهم آذر همان سال ۹۹ ویدئویی در شبکههای مجازی با توضیح جان گرفتن یک نوزاد در غسالخانه منتشر شد که واکنش و حیرت کاربران را به دنبال داشت. در این فیلم دیده میشد که نوزاد ۴۵ روزه آبدانانی پس از اعلام فوت و انتقال به غسالخانه، دوباره جان میگیرد.
ماجرا این گونه بوده که والدین این نوزاد تصور میکردند او فوت شده و حتی معاینه و گواهی فوت هم برایش صادر میشود. او را برای تدفین به آبدانان با فاصله حدود ۱۸۰ کیلومتر از ایلام انتقال میدهند. اما مسئول غسالخانه آبدانان متوجه تپش قلب نوزاد میشود. پس از حضور اورژانس، زنده بودن نوزاد تایید و برای مراقبت بیشتر به بیمارستان انتقال داده میشود. درمان اما کارگر نمیشود و پرونده زندگی این نوزاد آبدانانی به پایان میرسد.
واقعیت بازگشت از دنیای مردگان
زنده شدن مردگان در سردخانه بیمارستان تکراری است اما آیا از منظر پزشکی امکان زنده شدن در سردخانه وجود دارد؟
محمد تقی طباطبایی فوق تخصص کودکان و رئیس بخش آنکولوژی بیمارستان مفید در این رابطه میگوید: «زنجیرهای از تغییرات فیزیوپاتولوژیک منجر به مرگ میشود. مرگ درواقع توقف دائمی و غیرقابل برگشت در عملکرد دستگاههای گردش خون، تنفس و مغز است.»
او در ادامه میگوید: «پس از اینکه علائم حیاتی بیمار از بین رفت و حتی روی دستگاه هم نشان نداد، باید احیای قلبی صورت گیرد. احیای قلبی و ریوی شامل اقدامهایی است که برای بازگرداندن اعمال حیاتی دو عضو مهم قلب و ریه انجام میشود. با احیای قلبی، گردش خون و تنفس بهطور مصنوعی تا زمان برگشت جریان خون طبیعی بیمار برقرار خواهد شد. درواقع مرگ، پایان ارتباط بین پزشک و بیمار نیست. پزشک بعد از مرگ فیزیولوژی بیمار باید طبق آییننامه پزشکی اقدامهای احیای بیمار را انجام دهد. مرگ ظاهری حالتی از زندگی است که زیر ماسک مرگ پنهان شده است. پزشک باید حاذق و باتجربه باشد تا بتواند علائم مرگ ظاهری را از مرگ تشخیص دهد.»
مرگ ظاهری
پزشک بیمارستان مفید معتقد است: «در مرگ ظاهری، هوشیاری و حرکات عضلات از بین میرود. حرکات تنفسی، ضربان قلب و فعالیت ارگانها خفیف میشود. گاهی اشتباهی تصور میشود که بیمار علایم حیاتی ندارد. درواقع مرگی در کار نیست و این یک قصور پزشکی است.»
فوق تخصص کودکان گفت: «بیماری که علایم حیاتیاش از کار افتاده، دوباره در سردخانه علایم زندگی در او به جریان میافتد. نباید از واژه بازگشت به زندگی استفاده کرد چراکه این یک اهمالکاری از سوی پزشک معالج بوده که گواهی فوت صادر کرده است. مرگ به هر صورتی که باشد امری پزشکی است. بنابراین تشخیص وقوع مرگ و زمان آن در صلاحیت پزشکان است.
گواهی فوت زمانی باید صادر شود که پزشک مطمئن باشد بیمار با عملیات درمانی و احیا، برگشتناپذیر است. گواهی فوت سندی است که برای آن اعتبار قائل هستند و نشاندهنده آن است که فرد از نظر علمی دچار مرگ شده و برگشتی برای آن نیست.»
دکتر طباطبایی بر این باور است که بیش از نیمی از نوزادان در بدو تولد بدون نیاز به اقدام خاصی شروع به تنفس طبیعی میکنند. «تعدادی از نوزادان برای شروع تنفس احتیاج به احیا دارند و شاید درصدی هم نیاز به اقدامهای احیای پیشرفته نظیر ماساژ قلبی و استفاده از دارو دارند.
نوزاد هفت ماهه نارس با وزن بسیار پایین که در زایمانی طبیعی به دنیا آمده است باید از همان ابتدا احیا صورت میگرفت و تحت مراقبتهای حمایتی پزشکان بود.»
تجهیزات ناکافی
رئیس بخش آنکولوژی بیمارستان مفید میگوید: «گاهی نوزادان شرایط هایپوترم دارند. علائم حیانی در نوزاد نارس ضعیفتر است. ضربان قلب و تنفس خفیف و ضعیف بوده. بررسیهای کامل باید صورت گیرد و پزشک کاملا تایید، فرم پر کند و امضا بزند. بدون مجوز و مدارک کامل مرگ، پرسنل و خدمه اجازه انتقال بیمار به سردخانه را ندارند. در این پرونده هنوز هیچ مدرکی از سوی بیمارستان ارائه نشده دال بر اینکه پزشک بهصورت شفاهی مرگ را اعلام کرده یا کتبی. بههرحال سهلانگاری صورت گرفته است. باید مدارک مرگ نوزاد مستند میشد. در بیمارستانهایی که تجهیزات ناکافی هم دارند 50درصد نوزادان دچار مرگومیر میشوند. بیمارستان شهریار هم که از تهران دور است، یکی از این بیمارستانها میباشد که از تجهیزات پیشرفته انایسی نوزادان برخوردار نیست. بههرحال با برگشت نوزاد در سردخانه و احتمال نبود دستگاههای پیشرفته در بیمارستان باعث مرگ نوزاد شده است.»
اقدامهای پزشکی طبق آییننامه
حسین کرمانپور، رئیس اورژانس بیمارستان سینا هم در مورد اقدامهای قانونی پزشکان در آییننامه پزشکی میگوید: «از نظر پزشکی، مرگ، توقف کامل و بیبازگشت اعمال حیاتی است و معمولا ابتدا قلب از کار افتاده و در پی آن مرگ سلولهای مخ فرا میرسد و در نتیجه آن تنفس، حس و حرکت از بین میرود و گاهی بالعکس ابتدا مرگ بافتهای مغزی پیش میآید و قطع تنفس و در نتیجه فقدان اکسیژن در خون باعث از کار افتادن قلب میشود و در هردو صورت، مرگ قطعی و واقعی فرا میرسد.»
این پزشک باتجربه از تفاوتهای مسئولیت پزشکی برای کودکان و بزرگسالان پس از پایان حیات بیماران میگوید: «اقدامهای احیای کودکان و بزرگسالان متفاوت است. وقتی بیمار بزرگسالی که علایم حیاتی ندارد به بخش اورژانس بیمارستان سینا منتقل میشود کادر پزشکی طبق مقررات موظف است تا 40دقیقه بیمار را احیای قلبی کند. حتی اگر یک درصد احتمال برگشت بیمار به زندگی باشد اقدامهای نجات باید صورت گیرد، اما قوانین برای کودکان متفاوتتر است.»
قصور پزشکی از منظر حقوقی
ناصر صمدزاد، یک حقوقدان است. او قصور پزشکی را از منظر حقوقی مورد بررسی قرار میدهد: «گاهی پزشک اقدامهایی را برای بیمار انجام داده است که نباید انجام میشد. یعنی بهدلیل ارتکاب این موارد، نتیجه زیانبار بهوجود آمده است. پزشکی بهدلیل مهارت نداشتن، اقدام خطرناکی انجام میدهد. همانند تزریق ژل و بوتاکس که منجر به فلج صورت یا بیحسی کامل بخش مورد تزریق در بیمار میشود. گاهی نیز پزشک باید اقدامها و مراقبتهای پزشکی را انجام میداد که بهدلیل غفلت یا سهلانگاری خودداری میکند. پرونده نوزاد شهریاری هم از نوع قصور دوم است.
قصور پزشکی به بیان ساده به معنی کوتاهی، اهمال و بیاحتیاطی پزشک معالج است. یعنی پزشک در درمان و طبابت خود مرتکب خطا شده است. هرگونه فعل مثبت، یعنی کاری که پزشک انجام داده است، یا هرگونه ترک فعل یعنی کاری که پزشک انجام نداده است چنانچه منجر به ورود آسیب به بیمار شود، از مصادیق و انواع قصور یا خطای پزشکی خواهد بود.»
او درباره نحوه رسیدگی به قصور پزشکی هم میگوید: «در کمیسیون، پرونده کیفری شکایت از پزشک توسط گروهی از پزشکان متخصص و خبره، مورد بررسی قرار میگیرد و تشخیص پزشک و دیگر موارد توسط هیأت پزشکان رسیدگی میشود. قصور پزشکی از حیث نوع و میزان، توسط پزشکی قانونی یا کمیسیون نظام پزشکی تعیین میشود.
وقتی نظریه پزشکی قانونی و کمیسیون نظام پزشکی با بررسی علت تامه مرگ و عملکرد پزشک، قصور پزشکی را محرز و مسلم تشخیص دهد، پزشک دیه کامل باید پرداخت کند.
پرداخت دیه کامل انسان
مطابق ماده ۴۹۵ قانون مجازات اسلامی هرگاه پزشک در معالجاتی که انجام میدهد، موجب تلف یا صدمه بدنی شود، ضامن دیه است. اصل و قاعدهای که درخصوص مسئولیت و میزان آن در فرض قصور پزشکی برای پزشکان وجود دارد، مسئولیت و ضمان از نوع پرداخت دیه برعهده پزشک است. یعنی پزشک باید اثبات کند که عمل او مطابق مقررات پزشکی و موازین فنی بوده است.
پرواضح است که پزشک در فرض انجام بیاحتیاطی، بیمبالاتی و عدمرعایت نظامهای مربوطه و حتی عدمداشتن مهارت کافی در طبابت مانند مامایی که نسبت به انجام عمل زایمان طبیعی اقدام میکند، مسئول تلف یا صدمهای هستند که به بیمار وارد میآورند. لذا مجازات قصور پزشکی منجر به فوت بیمار از ابعاد مختلفی مورد بررسی و تحقیق قرار میگیرد. در مواردی از این قبیل، عنوان قصور پزشکی منجر به فوت مطرح و در دادنامه نیز قید میشود. پرداخت دیه کامل توسط پزشک متخلف کمترین مجازات است.»