جستجو

آرشيو

تماس با ما

درباره ما

صفحه نخست

 
تاريخ درج: دوشنبه، 14 فروردين 1402     
قتل پرهیاهوی زن به دست شوهرش

 ایران نوشت: خانه شان جایی در میان کوچه پس کوچه‌های شرق تهران است. پلاک ۱۲ کوچه چمران محله ای در نزدیکی بلوار پروین که هر قدم به خانه «مهین تاج» نزدیک تر می‌شویم، حال و هوای نوروز و عطر عید بیشتر در این کوچه رنگ می‌بازد.

جلوی در قهوه ای رنگ خانه ای کوچک ایستاده ایم. وقتی به طبقه اول می‌رسیم برگه پلمب صحنه جنایت را می‌بینیم که روی در چسبانده شده است‌.
 
همزمان همسایه طبقه بالایی بی آنکه از او سؤالی بپرسیم می‌گوید:«ما در مورد این حادثه چیزی نمی‌دانیم. شب چهارشنبه سوری بود که به سفر رفتیم و همین امروز صبح برگشتیم.‌»
 
بعد دست پسرک خردسالش را می‌گیرد و از خانه بیرون می‌زنند. در که پشت سرشان بسته می‌شود. یاد حرف برادر مهین تاج می‌افتم که می‌گفت شوهر مهین تاج به آنها تلفن زده و گفته بود از خانه بیرون آمده و قصد خودکشی دارد!

همه شوکه ایم !
 
همسایه واحد روبه‌رویی خانه مهین تاج‌؛ جوانی حدودا 30 ساله به نام کیوان است. او اولین کسی است که همراه پدر مهین تاج چشمش به جسد غرق در خون زن جوان افتاده است. قبل از هر چیز از رعب و وحشتی می‌گوید که در هیاهوی ماجرای قتل دردل او و خانواده اش و بقیه همسایه‌ها افتاده است:«بهت زده شده‌ایم. اینکه همسایه روبروی ما ناگهان به قتل رسیده است، چنان برای ما باورنکردنی و غم انگیز است که چند شب خانه‌مان را ترک کردیم.‌»
 
کیوان حادثه را شرح می‌دهد:«ما و همسایه مان زیاد همدیگر را نمی شناختیم. یک سال قبل بود که مهین تاج و شوهرش این خانه را اجاره کردند. ما هم کمی قبل تر از آنها به این خانه آمدیم. گاهی همدیگر را در راه پله‌ها می‌دیدیم و سلام و علیک و احوالپرسی ای به رسم همسایگی می‌کردیم اما ارتباط ما با این زن و شوهر جوان هرگز فراتر از این نرفت. حتی نمی دانستم شغل شوهر مهین تاج چیست. فقط می‌دیدم که صبح زود شوهرش او را با خودرو پراید به محل کارش می‌رساند. تعطیلات نوروز تازه شروع شده بود که دیدم پیرمردی در حال بالا آمدن از پله‌هاست. همسایه‌ها سفر رفته بودند و من آن مرد را نمی‌شناختم. از او پرسیدم با چه کسی کار دارد و او خودش را پدر مهین تاج معرفی کرد و گفت آمده که به آپارتمان دخترش سر بزند. چند روز بعد مهین تاج و شوهرش از سفر برگشتند و من صبح روز حادثه سر و صدای درگیری بین آنها را شنیدم. چند بار دیگر هم قبلا صدای جر و بحث آنها را شنیده بودم اما فکر می‌کردم دعوای زن و شوهری است و طبیعی است که در هر خانه‌ای اتفاق بیفتد.‌»
 
اما موضوع از یک دعوای زن و شوهری ساده فراتر رفته و رنگ خون گرفته بود. همسایه‌ها نمی دانستند همان موقع که در تکاپوی روزمرگی هستند، پشت در آپارتمان مهین تاج جسد غرق در خون او افتاده است: « فردای آن روز که سر و صدای درگیری مهین تاج و شوهرش را شنیدم، زنگ آیفون خانه مان به صدا در آمد. پدر مهین تاج بود. همین چند روز قبل او را دیده بودم و تا چشمم به او افتاد شناختمش. از من خواست در را برایش باز کنم. می گفت کلید را به مهین تاج پس داده یا گم کرده؛ یا همچین چیزی! من هم در را باز کردم و او با یک کلیدساز پشت در آپارتمان مهین تاج آمد. کلید ساز کمی با قفل کلنجار رفت و در که باز شد صدای شیون پدر مهین تاج بلند شد. جسد خونین زن جوان وسط‌هال خانه افتاده بود.‌»
 
مردی که درست روبه‌روی ساختمان محل زندگی مهین تاج سوپرمارکت دارد، دومین کسی است که از ماجرای قتل او خبردار شد. او می‌گوید:«زن و مرد جوان را می‌شناختم. گاهی از من خرید می‌کردند. شوهر مهین تاج بیشتر از او به مغازه من می‌آمد. بیشتر وقت‌ها سیگاری می‌خرید و می‌رفت. مرد آرامی به نظر می‌رسید و وقتی فهمیدم چنین جنایتی رخ داده واقعاً برایم باور کردنی نبود. روز حادثه پدر مقتول با یک کلید ساز وارد ساختمان شده بود و برادر مهین تاج و چند نفر دیگر در کوچه منتظر آنها بودند. ناگهان صدای شیون و فریاد پدر و برادر مهین تاج را شنیدم و متوجه ماجرا شدم اما قبل از آن مورد مشکوکی به چشمم نیامده بود.‌»
 
تیم جنایی وارد عمل شد
 
بعد از کشف جسد مهین تاج 41 ساله،بلافاصله ماموران قضایی و انتظامی برای رسیدگی به موضوع در محل وقوع جنایت حاضر شدند و این در حالی بود که شوهر مهین تاج در محل حضور نداشت.
 
بلافاصله بعد از وقوع قتل، وحید ناصری بازپرس کشیک قتل پایتخت به همراه تیم جنایی، همچنین کارآگاهان اداره 10 پلیس آگاهی تهران در محل جنایت حاضر شدند.
 
با طی روال قانونی پرونده و انجام معاینات پزشکی قانونی، خانواده مهین تاج حدود 3 روز بعد از وقوع جنایت جسد او را تحویل گرفته و برای خاکسپاری به زادگاهش در کوهدشت لرستان منتقل کردند.
 
گفت‌وگو با برادر مهین تاج
 
برادر مهین تاج به نام علی عباس انصاری در حالی که از مراسم خاکسپاری برگشته است با صدای اندوهگین و بغضی در گلو با خبرنگار ما مصاحبه می‌کند:«خواهرم فقط 41 سال داشت. حدود 3 سالی می‌شد که با شوهرش به نام (ع. ق) ازدواج کرده بود. شوهر مهین تاج قبل از ازدواج با او یک بار ازدواج کرده و صاحب یک فرزند شده بود اما خواهر من ازدواج اولش بود. خواهرم چند سالی در یک کارخانه بستنی سازی کار می‌کرد و این اواخر مشغول کار در یک کارخانه تولید قطعات خودرو شده بود. او زن زحمتکش و مهربانی بود و همه پس انداز سال‌های کاری اش را برای ساختن زندگی مشترکش صرف کرده بود.‌»
 
صحبت که می‌رسد به روز حادثه صدایش کمی لرزان می‌شود:«روز قبل از پیدا شدن جسد خواهرم بود که شوهرش با داماد دیگر خانواده‌مان تماس گرفته و گفته بود از خانه بیرون آمده و در گردنه لواسان است. بعد گفته بود دیگر این زندگی فایده‌ای ندارد و می‌خواهد خودکشی کند. دامادمان سعی کرده بود او را آرام کند و می‌خواست با او حرف بزند. گفته بود گوشی را به مهین تاج بده. اما همان موقع تلفن را قطع کرده و دیگر نه خودش پاسخ تلفن ما را داد و نه خواهرم.‌»
 
خانواده مهین تاج خیلی سریع موضوع را به پلیس اطلاع دادند:«خانه خواهرم نزدیک خانه ما بود اما کلید خانه اش را نداشتیم. ماموران پلیس اجازه ورود به منزل را دادند و ما مقابل در خانه رفتیم. پدرم به همراه کلیدساز وارد خانه شدند و جسد خواهرم را وسط خانه دیدند.‌»
 
برادر مقتول در آخر می‌گوید:«خواهرم هرگز در مورد اختلافات با همسرش چیزی به ما نگفته بود. هر چند همسرش را زیاد نمی دیدم اما بین آنها همه چیز عادی و طبیعی به نظر می‌رسید. خانواده ما امیدوارند عامل قتل خواهرم زودتر شناسایی و دستگیر شود و به سزای عمل خود برسد.‌»

قاتل فراری کجاست ؟!
 
بعد از گذشت 5 روز هنوز مشخص نیست شوهر مهین تاج کجاست ؟! پنهانی زندگی می‌کند یا طبق ادعایش خودکشی کرده است ؟!



درج يادداشت و نظرات

نام:
  ايميل:
توضيحات: