جستجو

آرشيو

تماس با ما

درباره ما

صفحه نخست

 
تاريخ درج: چهارشنبه، 16 آذر 1401     
ماجرای جوان تحصیلکرده‌ای که همکار سارقان شد

 روزنامه همشهری: تصویربردار مجالس عروسی، وقتی تلفن همراه گرانقیمتش سرقت شد برای پس گرفتن گوشی خود مجبور به همکاری با سارقان شد.

ماجرای جوان تحصیلکرده‌ای که همکار سارقان شد 
 
به ‌گزارش همشهری آنلاین، از چند روز قبل، مأموران پلیس پایتخت در جریان گوشی‌قاپی‌های سریالی از سوی باندی قرار گرفتند که اعضای آن سوار بر موتور می‌شدند و پس از نزدیک‌شدن به طعمه خود، گوشی‌هایشان را می‌قاپیدند.
 
اعضای این گروه وقتی هوا رو به تاریکی می‌رفت، در مناطق شمال و غرب تهران پرسه می‌زدند و نقشه سرقت‌هایشان را اجرا می‌کردند. در این شرایط بود که تحقیقات مأموران پلیس برای شناسایی و دستگیری دزدان موبایل‌قاپ شروع شد. تا اینکه چند روز قبل وقتی دزدان موتورسوار، موبایل زنی را قاپیدند، ‌مالباخته شروع به داد و فریاد کرد و همین موجب شد موتورسواری که از آن محدوده عبور می‌کرد، در جریان سرقت قرار بگیرد و به تعقیب دزدان موتورسوار بپردازد. همزمان، گشت پلیس نیز سر رسید و دزدان که به‌شدت دستپاچه شده بودند، وقتی وارد خیابان یکطرفه شدند با خودرویی تصادف کردند و دیگر راهی برای فرار مقابل خود ندیدند.
 
به این ترتیب مأموران پلیس هر دو جوان موتورسوار را پس از واژگونی موتورشان دستگیر کردند و در بازرسی از جیب و کیف آنها تعداد زیادی گوشی موبایل کشف شد که مشخص بود سرقتی هستند.

نقش عجیب یکی از اعضای باند
 
دو جوان دستگیرشده پس از انتقال به اداره آگاهی تهران اعتراف کردند که گروهشان ۵ عضو دارد که ۴ نفرشان سارق هستند و نفر آخر وظیفه عجیبی بر عهده دارد. او رابط بین سارقان و مالخر بود؛ یعنی گوشی سرقتی را تحویل مالخر می‌داد و پولش را می‌گرفت.
 
در ادامه بررسی‌ها مشخص شد که اعضای این گروه هرازگاهی در پارکی که پاتوقشان بود، دور هم جمع می‌شدند و نقشه سرقت‌هایشان را می‌کشیدند. سپس در قالب گروه‌های دونفره راهی سرقت می‌شدند و بعد دوباره دور هم جمع می‌شدند تا این‌ بار گوشی‌های سرقتی را تحویل نفر آخر باند بدهند و او همان رابط میان سارق و مالخر بود.
 
اعضای این گروه، انگیزه خود از سرقت‌های سریالی را مشکلات مالی و بدهی عنوان کردند و با اطلاعاتی که آنها در اختیار تیم تحقیق قرار دادند، متهمان دیگر باند نیز در عملیاتی جداگانه دستگیر شدند. اعضای این گروه با قرار قانونی در اختیار پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.
 
گفت‌و گو
همکاری مالباخته با دزدان
 
اما نفر آخر گروه که نقش عجیبی به عهده داشت و رابط میان سارق و مالخر بود، پسری جوان و تحصیل‌کرده است که هیچ‌گونه سابقه‌ای در پرونده‌اش ثبت نشده و تازه‌کار محسوب می‌شود. او می‌گوید خودش به دام سارقان موبایل‌قاپ گرفتار شده و تصمیم گرفته با آنها همکاری کند اما فکرش را هم نمی‌کرده که به این زودی دستگیر شود.
 
چه شد که جوان تحصیل‌کرده تبدیل به یک مجرم شد؟
 
خودم هم هنوز باورم نمی‌شود که اینجا هستم و ‌دستبند اتهام بر دستانم زده شده است. من سال‌ها با آبرو زندگی کردم، زحمت کشیدم، درس خواندم و شغلی انتخاب کردم که به آن علاقه داشتم اما یک تصمیم اشتباه و غلط باعث شد که مسیر زندگی‌ام تغییر کند و بی‌آنکه به عواقبش فکر کنم، راه خلاف را انتخاب کردم. راستش خودم به دام سارقان گرفتار شدم و در یک لحظه تصمیم گرفتم با دزدانی که مرا سوژه قرار داده بودند همکاری کنم. با خود گفتم من هم دست به خلاف بزنم تا پولدار شوم اما نه‌ تنها به ثروت نرسیدم بلکه آبرویم هم رفت و حالا باید جوانی‌ام پشت میله‌های زندان سپری شود.

یعنی خودت طعمه دزدان بودی؟
 
بله، خودم یک مالباخته بودم که به جای شکایت و رفتن به اداره پلیس، تصمیم اشتباه گرفتم. من عکاس و تصویربردار مجالس هستم. لیسانس دارم و در این رشته درس خوانده‌ام. یک شب که برای عکاسی و فیلمبرداری به باغی در غرب تهران رفته بودم، هنگام خروج از آنجا ‌دزدان موتورسوار موبایلم را قاپیدند؛ موبایل گران‌قیمتی که آن را قسطی خریده بودم. آنقدر زنگ زدم تا سارقان جوابم را دادند. التماسشان کردم که گوشی‌ام را پس بدهند. به دروغ گفتم داخل گوشی، اطلاعات محرمانه دارم و حاضرم حتی پول بدهم تا گوشی را برگردانند. آنها قبول کردند که در ازای تحویل گوشی، ‌پول می‌گیرند و چنانچه پای پلیس را به ماجرا باز کنم من را می‌کشند. آن روز رفتم سر قرار با دزدان و گفتم پولی ندارم اما حاضرم با آنها همکاری کنم و خودم هم تبدیل به یک مجرم شوم.
 
چرا سرقت را انتخاب نکردی؟
 
من که خلافکار نبودم! مطمئن بودم که نمی‌توانم دست به سرقت بزنم. می‌دانستم در نخستین سرقت گیر خواهم افتاد. حتی یک بار هم ترک موتور دزدان نشستم اما به محض اینکه آنها طعمه‌ای را شناسایی می‌کردند، دست‌وپای من شروع می‌کرد به لرزیدن و نمی‌توانستم سرقت کنم. به آنها گفتم می‌توانم موبایل‌های سرقتی را از آنها بگیرم و تحویل مالخرها بدهم. آنها گوشی‌های سرقتی را در اختیارم قرار می‌دادند و من تحویل مالخران می‌دادم و پولم را می‌گرفتم.
 
درآمدت خوب بود؟
 
نه در حدی که تصورش را می‌کردم. درآمد من بستگی به کار سارقان داشت؛ هرچه گوشی موبایل بیشتری تحویلم می‌دادند دستمزد بالاتری گیر من می‌آمد. درواقع اگر سارقان، گوشی‌های بیشتری سرقت می‌کردند درآمد من هم به همان نسبت بیشتر می‌شد.

انگیزه‌ات چه بود؟
 
بدهی داشتم و کار تصویربرداری هم مداوم نبود. یک ماه خوب کار می‌کردم اما ماه بعد کار خوابیده بود و درآمدی نداشتم. با وجود این، هرچه بود، پولش حلال بود و راهش درست. نباید این اشتباه را مرتکب می‌شدم و با آبرویم بازی می‌کردم.
 
چند وقت است که با سارقان کار می‌کنی؟
 
حدود دو سه ماهی می‌شود اما فکرش را نمی‌کردم به این سرعت لو برویم و دستگیر شوم. سارقان به من قول داده بودند که اگر دستگیر شوند، من را لو نخواهند داد اما خب روی قول یک دزد که نمی‌شود حساب کرد!



درج يادداشت و نظرات

نام:
  ايميل:
توضيحات: