جستجو

آرشيو

تماس با ما

درباره ما

صفحه نخست

 
تاريخ درج: يکشنبه، 13 آذر 1401     
محبوبیت اجباری تیم ملی؟

 سجاد فیروزی در روزنامه شرق نوشت: تیم ملی فوتبال ایران و به‌طور خاص‌تر بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران در برهه حساسی قرار گرفته‌اند. آن‌ها که سالیان درازی است تلاش می‌کنند با موفقیت در عرصه ملی به قول خودشان دل «مردم» را شاد کنند، بیش از هر زمانی دیگر در بزنگاه «قضاوت» گیر کرده‌اند. آن‌ها سوژه عجیب «دوقطبی» و «بهره‌گیری» سیاسی شده و عجیب آنکه برخلاف غالب ادوار، «محبوب» برخی گروه‌ها شده‌اند.

پرواضح است که جانبداری جدید دولتی‌ها و چهره‌های بعضا تندرو اصولگرا از بازیکنان نسل فعلی تیم ملی فوتبال ایران هم به دلیل مصلحت‌اندیشی و مرتبط با «فضای کنونی» ایران است؛ وگرنه بسیاری از همین بازیکنان، تا پیش از آنکه «خط قرمز» محسوب شده و منتقدان آن‌ها سخت مورد عتاب قرار بگیرند، در کانون انتقادات چهره‌های همین جریان بوده‌اند.
 
برای روشن‌ترشدن بیشتر این موضوع کافی است به اتفاقی که برای تیم ملی در جریان جام جهانی جاری رخ داده، برگشت تا مشخص شود که حمایت جریان اصولگرا از بازیکنان تیم ملی تا چه اندازه تغییر کرده است؛ اگرچه این مورد شامل همه چهره‌های وابسته به این طیف نمی‌شود و تعدادی از آن‌ها حتی در گذشته هم در زمره حامیان بازیکنان و تیم ملی بوده‌اند. در این دوره، سیاست حمایت حداکثری از این بازیکنان در دستور کار قرار گرفت و حتی افراد سرشناسی ولو از جنس فوتبال را که گاه بابت اندک رفتاری از بازیکنان انتقاد کرده‌اند هم مورد بازخواست قرار داده و یکی، دو نفر از آن‌ها در این مسیر طعم بازداشت‌شدن را چشیدند. یکی، دو نفر هم به دلیل انتقاد از رفتار بازیکنان تیم ملی گاه از ترکیب تیم‌های باشگاهی‌شان کنار گذاشته شدند.
 
شاید همین رفتار به خوبی وجه تمایزی برای «دیروز» و «امروز» باشد. دیروز، غالبا جریان حاکم بر این طیف، دل خوشی از بازیکنان فوتبال نداشته و آن‌ها را راحت‌طلب‌هایی معرفی می‌کردند که غم مردم را ندارند. بازیکنانی که «پول‌پرست» بودند و متهم می‌شدند به «سگ‌بازی» و «ولنگاری». این بخش «دیروز» را می‌توان در صحبت‌های سخنران افراطی و البته مورد علاقه جریان خاص یعنی حسن عباسی دید؛ مردی که با در اختیار داشتن تریبون‌های متعدد، بدون تحدید و مرزبندی، هرچه دلش خواسته در طول قریب به شش، هفت سال اخیر نثار بازیکنان فوتبال که اکثر آن‌ها از چهره‌های ملی‌پوش بوده‌اند، کرده است.
 
حرف‌های او درباره بازیکنان فوتبال گاه چنان زننده است که تکرارش هم مایه شرمساری است، ولی به هر روی، برای روشن‌شدن تناقض موجود و تبیین وضعیت کنونی، بد نیست تعدادی از تراوشات ذهنی که به زبان این سخنران جاری شده، دوباره بازنشر شود. این سخنران افراطی بار‌ها به بازیکنان فوتبال، همسران آن‌ها و سبک زندگی‌شان تاخته و غالبا هم کسی یا نهادی پیدا نشده که دل‌مشغولی‌شان مثل امروز، تیم ملی باشد و بازیکنان تیم را «خط قرمز» بدانند و جلوی بیان چنین زشتی‌هایی را بگیرند.
 
او در جایی بازیکنان را بی‌دین توصیف کرده و می‌گوید: «نگاه نکنید یک فوتبالیستی هم هست زنش چادری است؟ کسی که آدمی باشد که زنش چادری و دیندار باشد اصلا نمی‌رود دنبال فوتبال!». در جایی دیگر، بازیکنان را پول‌پرست دانسته است؛ «این فوتبالیست‌ها تا خِرخره می‌خورند، همیشه هم غُر می‌زنند. بالاترین ضریب ثروت را دارند و بالاترین طرفدار و هوادار را دارند، اما یکی از آن‌ها لیاقت ندارد شهید شود، چون شهید زندگی نمی‌کند. فوتبالیست مُصلح اجتماعی نداریم». قبلا هم که گفته بود فوتبالیست‌ها «لمپن» هستند و حتی همین کارلوس کی‌روشی را که امروز «عزیز» جریانی خاص شده نیز بی‌نصیب نگذاشته است. جایی هم با انتقاد از درآمد بالای بازیکنان تیم ملی گفته است: «کسی که از تیم آلمانی تا قطری میلیون‌ها دلار گرفته، کجا به درد این جامعه خورده است؟».
 
از همه بدتر اینکه اخیرا در توییتی که اعتمادآنلاین آن را منتسب به همین سخنران دانسته، توهین زشت‌تری کرده و بازیکنان فوتبال را نماینده پورنوکرات‌ها دانسته است؛ «تصویر نظام دوقطبی سیاسی ایران امروز، تقابل پورنوکراسی اغنیا با دموکراسی فقراست. سلبریتی‌های فوتبال نماینده طبقه پورنوکرات هستند».
 
اینجاست که سؤال و ابهام عجیبی ذهن را درگیر می‌کند که چطور اصولگرا‌ها با این جریان فکری و دیدگاه نسبت به بازیکنان فوتبال، یکباره حامی دوآتشه آن‌ها از آب درآمده و هر‌کسی را که از گل نازک‌تر به تیم ملی و بازیکنانش بگوید، با الفاظ ناخوشایندی خطاب قرار داده و گاه زمینه بازداشت این چهره‌ها را فراهم می‌کنند. یحیی گل‌محمدی، سرمربی باشگاه پرسپولیس را به دلیل انتقاد از دیدار ملی‌پوشان با ابراهیم رئیسی به کمیته انضباطی می‌کشانند و وریا غفوری، چهره محبوب باشگاه استقلال را که مجبور به ترک این باشگاه و حضور در فولاد شده است، چند روزی با اتهام توهین و تخریب تیم ملی بازداشت می‌کنند.
 
نماینده رسانه‌ای این جریان یعنی «کیهان» هم وقتی همین بازیکنان سرود ملی را نمی‌خوانند، ابایی از «بی‌غیرت» خواندن آن‌ها ندارد و هم‌ردیف با حسن عباسی، به بازیکنان فوتبال نگاه می‌کند، ولی درست در عرض چند روز و زمانی که بازیکنان فوتبال، ناگهان مورد علاقه کیهان قرار می‌گیرند، یکباره از آن‌ها به عنوان «باغیرت» یاد می‌کند.
 
به راستی آیا چنین دوگانگی در این جریان و تغییر نگاه به تیم و بازیکنان ملی، به غیر از مصادره تیم ملی به سود خود، دلیل دیگری می‌تواند داشته باشد؟ در نگاه کلی‌تر، اگر اسم این تیم «ملی» باشد، این نگاه «میلی» که یکباره حاصل شده، غیر از بهره‌گیری سیاسی در این فضا، معنی دیگری هم دارد؟
 
در این بین البته فقط باید به حال بازیکنان تیم ملی دل سوزاند که ناخواسته وارد فضایی شده‌اند که از هر دو یا چند طرف مورد انتقاد قرار گرفته و می‌گیرند. آن‌ها در این برهه عین «دوقطبی» هستند و نمی‌دانند که با چنین فضایی، چه رفتاری آن‌ها را دوباره به همان تیم ملی‌ای تبدیل می‌کند که محبوب «همه» باشند و جریانی، این تیم و دستاوردهایش را به سود خود مصادره نکند.



درج يادداشت و نظرات

نام:
  ايميل:
توضيحات: