جستجو

آرشيو

تماس با ما

درباره ما

صفحه نخست

 
تاريخ درج: يکشنبه، 6 آذر 1401     
شلیک مرگبار یک مرد به مزاحم خواهرش!

 رکنا: متهم به قتل ای که برای گرفتن زهر چشم از مزاحم پیامکی  خواهرش، جنایت وحشتناکی را زیر نور مهتاب رقم زده بود، در حالی صحنه قتل مسلحانه را  بازسازی کرد که مدعی بود در شکار کبک و کبوتر چاهی مهارت خاصی دارد!،

شلیک مرگبار یک مرد به مزاحم خواهرش!
 
عقربه های ساعت نیمه شب 12مهر را پشت سر گذاشته بودند که زنگ تلفن قاضی ویژه قتل عمد مشهد به صدا درآمد و خبر جنایت مسلحانه ای در نزدیکی آرامگاه فردوسی، تحقیقات قاضی دکتر صــادق صفری را در صحنه قتل مرد میانسالی نیمه تمام گذاشت  که طی درگیری با همسر و دخترش جانباخته بــود. دقایقی بعد ادامــه بررسی های صحنه جــرم در واحــد آپارتمانی بولوار هاشمیه به گروهی از کارآگاهان کارآزموده اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضــوی سپرده شد و مقام قضایی به طرف بیمارستان طالقانی حرکت کــرد. تحقیقات مقدماتی بیانگر آن است که  جوان 38 ساله ای به نام «رضا»  بر اثر اصابت گلوله ساچمه ای از یک سلاح شکاری به قتل رسیده است.
 
بررسی جسد در حضور حضور کارشناسان سلاح نشان داد که گلوله  از فاصله نزدیک 5.5 اسلحه تفنگ بــادی شلیک شده است. از سوی دیگر نیز وجود چند «خارشتری» بر کف دست مقتول و همچنین لباس های خاکی او، مشخص کرد که جنایت در منطقه ای بیابانی رخ داده اســت. ادامه تحقیقات در حالی به زمین های خاکی انتهای بولوار 43 شاهنامه که بررسی های بیشتر از آثار عبور یک پراید 111 مشکی رنگ حکایت داشت.  جمع آوری اسناد و مدارک جنایی از محل وقوع حادثه و بازبینی دوربین های ترافیکی شهر، کارآگاهان را به سوی نشانی مالک پرایدی کشاند که هنگام وقوع جنایت در آن منطقه صعب العبور تردد داشته اســت. مالک پراید که زن جوانی به نام«نجمه» بود، بی درنگ شناسایی و به پلیس آگاهی احضار شد. این زن جوان که ادعا می کرد همسر صیغه ای فردی به نام «امیر» است، با دستانی لرزان و چهره ای رنگ پریده، راز این جنایت مسلحانه را فاش کرد و گفت: از چند روز قبل  فرد ناشناسی به صورت پیامکی برای خواهر «امیر» مزاحمت ایجاد می کرد و به همین دلیل «امیر» به دنبال آن فرد ناشناس بود که او را پیدا کند و زهر چشم بگیرد.
 
روز حادثه هم سوار خودروی من شد و به انتهای  بولوار شاهنامه رفتیم.  تفنگ بادی را در دست داشت، از خودرو پیاده شد و به من گفت تو برو! هنگامی که دور زدم ناگهان «امیر» سراسیمه داخل خودرو نشست و گفت: گاز بده! من هم که نمی دانستم چه  اتفاقی افــتــاده اســت، او را به منزل یکی از دوستانش رساندم و بازگشتم! بلافاصله گروهی از کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی بــه سرپرستی سرهنگ ولــی نجفی (رئیس دایــره قتل عمد) و با راهنمایی ها و دستورات ویژه قــاضــی صفری، عـــــازم نــشــانــی مذکور در منطقه الــهــیــه شــدنــد و «امیر» را که در حــــال فـــــرار از شهر بود هنگام گذاشتن لوازم در صـــنـــدوق عقب خــودرو،دستگیر کردند. با انتقال متهم به دادسرا، بازجویی های تخصصی از وی آغاز شد. او که با مشاهده زن صیغه ای خود، دیگر همه چیز را لو رفته می دید، به صراحت قتل را پذیرفت و به شلیک مسلحانه به مرد 35 ساله اقرار کرد.
 
طولی نکشید که متهم این پرونده جنایی با صدور دستوری از سوی قاضی دادسرای عمومی و انقلاب مشهد  به محل وقوع قتل هدایت شد تا چگونگی این حادثه تکان دهنده را بازگو کند. «امیر» که مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاده بود، پس از تفهیم مواد قانونی مبنی بر این که مواظب اظهارات خود باشد و حقیقت ماجرا را بیان کند، لب به اعتراف گشود و با معرفی کامل خود گفت: فردی ناشناس از مدت ها قبل به صورت پیامکی برای خواهر 21 ساله ام ایجاد مزاحمت می کرد ولی او چیزی به خانواده نگفته بود تااین که بالاخره از مزاحمت های آن فرد ناشناس به تنگ آمد و موضوع را برای من شرح داد. خواهرم گفت: ابتدا توجهی به پیامک هایش نمی کردم و حتی شماره تلفن او را در «فهرست سیاه» قرار دادم و مسدود کردم ولی باز هم از شماره های دیگر برایم ایجاد مزاحمت می کند! این بود که خیلی عصبانی شدم و همه تلاشم را به کار گرفتم تا آن فرد ناشناس را شناسایی کنم اما هرچه تماس می گرفتم او پاسخ نمی داد تا این که روزی به همراه همسر صیغه ای ام به باغی در اطراف شاهنامه رفتیم. آن جا بود که گوشی تلفن دوستم را گرفتم تا با شماره او، با آن فرد ناشناس تماس بگیرم ولی زمانی که شماره را در گوشی وارد کــردم ناگهان نام «رضــا» بر صفحه نمایشگر گوشی دوستم نقش بست و من بی درنگ او را شناختم چراکه بچه محل خودمان بود. سپس با گوشی خودم به او پیام دادم که من تو را شناخته ام فقط بیا با هم صحبت کنیم! با این ترفند «رضا» را به محل قرار کشاندم. بعد از آن سوار  پراید همسرم شدم و به انتهای شاهنامه رفتیم. «رضا» هم با دوستانش به محل قرار آمده بود که در یک لحظه از خودرو پیاده شدم و در تاریکی شب به سوی او شلیک کردم چرا که فکر کردم او دستش را به کمرش برد تا چاقو بیرون بیاورد! بعد هم وقتی دیدم روی زمین افتاد و سروصدا بلند شد، دوباره سوار پراید همسرم شدم و به منطقه الهیه (جاهدشهر) رفتیم.
 
 متهم این پرونده جنایی در پاسخ به سوال قـــــاضـــــی دکـــتـــر صفری که پرسید قبلا با ایــن اسلحه شـــکـــاری چـــه نــوع حیواناتی را شکار می کــردی ؟ گفت: مـــن بــیــشــتــر کبوتر چــاهــی و کــبــک می زدم و مهارت خاصی در شــکــار پــرنــدگــان دارم!
 
او ادامـــه داد: امــا آن شــب در تــاریــکــی به سوی «رضا» شلیک کردم. در این هنگام مقام قضایی به نظر کارشناسان سلاح که تشخیص داده بودند از فاصله نزدیک و به نقطه حساس(قلب) شلیک شده است و همچنین پستی و بلندی های بسیار و صعب العبور بودن محل وقوع قتل اشاره کرد و گفت: حتی در روز روشن هم به راحتی نمی توان در این محل تردد کرد و تعادل انسان به هم می خورد، شما چگونه در تاریکی شب شلیک کرده اید؟ با سکوت متهم و بررسی های دقیق مشخص شد جنایت مسلحانه مذکور زیر نور مهتاب صورت گرفته است و قبل از وقوع قتل مسلحانه مقتول که 35 ساله است پیامکی برای «امیر»با این مضمون ارسال کرده که «من نمی دانستم آن دختر خواهر شماست!» ولی «امیر» دست بردار نبود و قصد داشت از مزاحم پیامکی «زهر  چشم» بگیرد!
 
بنا بر این گزارش؛  با پایان یافتن ساله بازسازی صحنه جنایت، متهم روانه زندان شد و بررسی های بیشتر توسط سروان عظیمی مقدم (افسر پرونده) ادامه یافت.



درج يادداشت و نظرات

نام:
  ايميل:
توضيحات: