جام جم: فروش فیلمهای کمدی آنطور که منتقدان مینامندش «سخیف و مبتذل» چند وقتی است کهباعث واکنش برخی از اهالی سینما شدهاست. با نگاهی به پرفروشهای یک دهه گذشته حداقل میتوان حکم داد کمدی، ژانر مورد علاقه مخاطبان امروز سینماست اما در این میان فیلمهای سخیف گاهی در صدر پرفروشهای این گونه سینمایی هم قرار میگرفتهاند. فیلمهایی که تنها با شوخیهای زشت جنسی سعی داشتهاند جیب خودشان را پرپول کنند، اما فارغ از نبود مهندسی فرهنگی برای سمت و سو دادن به سلیقه جامعه که جای بحث مفصلی دارد، هستند برخی کارشناسانی که اعتقاد دارند اساسا ذائقه سینمایی مخاطب ایرانی به شکل معنادار و چشمگیری تنزل کرده است.
همین دیروز هوشنگ توکلی، بازیگر در گفتوگویی عنوان کردهبود «ابتذال ذائقهباعث فروش گیشهبرخی سلبریتیهاست.» هر چند نقد ابتدایی و محوری او به حضور بازیگرانی بود که تن بهبازی در این نقشها دادهاند و به نوعی در رونق این سلیقه سطح پایین، نقش داشتهاند اما میتوان از گفتههای او و همچنین مقدمه ابتدایی، این سؤال مهم را مطرح کرد که اساسا چه کسی ذائقه هنری یک جامعه را تعیین میکند؟ سوالی که پاسخ به آن شاید بتواند تا اندازه قابل توجهی ابعاد پنهان این جریان غالب را در سینمای ایران آشکار کند. سه دهه پیش کمدیهای پرفروش ایران را فیلمهایی همچون اجارهنشینها تشکیل میدادهاند کهبیرون از لایه ابتدایی که داستانی طنزآمیز داشت در لایههای پنهان خود سعی در انتقال مفاهیم پنهان و مهمی داشتهاند. بدون آنکهبا مذهب یا سیاست شوخی کنند و بدتر اینکه تن به حوزههای غیراخلاقی همچون شوخیهای مهوع جنسی بدهند، اما حالا شاید کمتر فیلمی بتوان مثال زد کهبدون این موارد به فروشهای قابل توجهی دست یابد. سؤال دیگری که در پی سؤال ابتدایی شکل میگیرد، این است که فرهنگ و هنر و متولیان آن باید سلیقه یا ذائقه فرهنگی شهروندان را ارتقا دهند یا آنها باید به فراخور تقاضای شهروندان آثار بسازند؟
اگر قرار بر ذائقهسازی اهالی فرهنگ و هنر باشد که اوضاع کنونی سینمای ایران جای دفاعی ندارد، به این معنا که اگر قرار است این فیلمها با توجهبه تمام ابتذال عیان در آن، تازهبخواهند فرهنگسازی هم کنند که باید فاتحه فرهنگ را خواند. اگر هم این فیلمها پاسخی به تقاضای مکرر ذائقه شهروندان است، باز هم جای تاسف دارد که متولیان فرهنگ تن به این تقاضا دادهاند و هیچ تلاشی در ارتقای سلیقه مخاطب خود ندارند. آفت دیگر این رهاشدگی را باید در تمایل مخاطبان به تولیدات و خوراک فرهنگی دیگر کشورها هم جستوجو کنیم. به این معنا که تامین نشدن نیازهای فرهنگی و هنری مردم توسط دولت و تهیهکنندگان کالاهای فرهنگی، میتواند پیامدهای زیانباری داشتهباشد.
در خلأ آثار فاخر فرهنگی و هنری بومی، اتکای نوجوانان و جوانان به تولیدات هنری سایر کشورها برای تامین کالاهای هنری مورد نیاز خود، امری قابل پیشبینی است. از این گذشتهبا کاهش سطح ادراک و دریافت هنری در مخاطبان، آثاری که صرفا بازاری نیستند و از عیار هنری بیشتری برخوردارند از جانب مخاطبان مورد توجه قرار نمیگیرند، چراکه مخاطب عام سواد درک آن را به دست نیاورده و بنابراین لذتی هم از آن نمیبرد. حامیان مالی و تهیهکنندگان این آثار برای بازگشت سرمایهشان به تهیه و تولید آثاری میپردازند که جنبهبازاری پررنگتری داشتهباشد و استقبال عموم از آنها تضمینشدهباشد، ولو اینکه عیار هنری بالایی نداشتهباشند. این امر رفتهرفته منجر به تنزل سطح انتظارات مخاطبان از آثار هنری میشود.