یادداشت روزنامه کیهان منتشره شده در روز دوشنبه اول تیرماه با عنوان "پُشت و روی مذاکرات" به قلم محمد ایمانی را در ذیل میخوانید:
برخی گفتارها یا رفتارها چنان است که ناظران را حساس میکند مخصوصاً اگر ریشه و عقبه هم داشته باشد. مانند همین اتفاق که جماعتی از مدعیان حمایت برای آقای روحانی رئیس جمهور مجسمه و تندیس ساختند اما از میان همین جماعت مدعی یکی در قواره وزیر راه دولت اصلاحات آمد و گفت «شکست روحانی و اعتدال، شکست اصلاحطلبان نیست».
این چه نوع شراکتی است که سود آن برای طرف معامله هست بیآن که در زیان معامله شریک باشد؛ چیزی شبیه برخی معاملات ربوی نزولخواران؟! یا مثلاً حساسیت برانگیز است که شعار مرگ بر آمریکا و هیهات مناالذله و نه سازش نه تسلیم انبوه مردم در مراسم تشییع 270 شهید، موجب دلواپسی بعضیها میشود و اتفاقاً سوابق آنها را که مرور کنی میبینی، 2 سال پیش جهد بلیغ کردند تا با دلواپسی، بیلبوردهای مربوط به بیصداقتی آمریکا را جمع کنند و ضمناً با خاطرهبافی چنین القا کردند که امام(ره) مخالف مرگ بر آمریکا بود و مراسم روز ملی مبارزه با استکبار هم نباید برگزار شود.
یا مثلاً جای حساسیت دارد که فلان مشاور بگوید عملیات مذاکرات را محرمانه نگه دارید حال آن که دبه در آوردن آمریکاییها در مذاکرات - به شهادت آقایان صالحی، ولایتی و حتی روحانی- رو به تشدید است و در عین حال طرفین بنا دارند تا زمان سر رسید (10 روز دیگر) به توافق برسند.
آیا چنین توافقی، بدون عقبنشینی از اصول کلی در زمینه لغو همه جانبه و بلافاصله تحریمها، صیانت از برنامه غنیسازی صنعتی و حق توسعه و پیشرفت آن، و ممنوعیت بازرسی از مراکز نظامی و بازجویی از دانشمندان و مدیران کشور امکانپذیر است؟ و آیا جریان تجدیدنظر طیف آلوده به فتنه- با عقبه خارجی- به دولت به چشم عامل انتحاری برای گشودن معبرخویش نمینگرد؟!
1- کم نیست موقعیتهایی که عاقل بد محاسبه میکند و عقل قربانی میشود؛ به تعبیر امیرمؤمنان علیهالسلام: «رُبّ عالم قد قتله جهله و علمه معه لا ینفعه»، «کم من عقل اسیر» تحت هوی امیر»، «اکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع».
بسا عالم که جهل او را از پا در آورد و علم وی سودی نبخشید. بسا عقل که تحت امارت هوا به اسارت درآمد. بیشترین قتلگاههای عقل زیر بارقه طمعهاست. این چنین، انسان بر حسب ظاهر، زیرک و واقعبین است اما تهدیدها و خطرها را نمیبیند یا دوست را حریف و دشمن را قابل رفاقت میپندارد.
میشود حکایت برخی گسست و پیوستهای عجیب و غریب برخی رجال سیاسی چه در صدر اسلام و چه در تاریخ 35 ساله انقلاب. میشود ماجرای برخی ائتلافهای عجیب و غریب از آغاز دهه 1370 به بعد، چون پای برخی تعلقات نابهجا و نا حق به میان میآید.
بیعلت نبود که اولیای معصوم(ع) دعا میکردند «اللهم ارنی الاشیاء کما هی... خداوندا اشیاء و پدیدهها را آن چنان که هستند- نه آن چنان که مینمایند- به من نشان بده سپس حق را به من حق نشان ده و روزیام کن پیروی از آن را، و باطل را به من باطل بنمایان و دوری از آن را روزی من کن».
به راستی آنها که هاشمی را عالیجناب سرخپوش قتلهای زنجیرهای خواندند یا دولت روحانی را رحم اجاره برای خود معرفی کردند، واقعاً دوستدار هاشمی و روحانی یا قبیل آنها- ناطق نوری و سید حسن خمینی و...- هستند؟!
2- استتار و اختفای مذاکرات کدام سمتی است؟ 10 روز مانده به سر رسید تعیین شده برای توافق، استتار و اختفا نسبت به کدام طرف انجام میشود؟ اینکه آقای مشاوری گفت «شما را به مظلومیت شهدای کربلای 4 قسم میدهم نگذارید عملیات تیر 94 لو برود؛ غواصان ما به خط زدهاند و ما نیاز به استتار و اختفا داریم» ظاهر حرف درستی است اما استتار کدام طرفی؟! بگذارید مثالی بزنیم.
هواکش برای تهیه هواست اما اگر وارونه نصب شود به جای تهویه محیط داخل به بیرون، هوای بیرون را به داخل میکشد. یا مثلاً شیشههای رفلکس را تعبیه میکنند تا با نصب آن، محیط داخل ساختمان پوشیده بماند اما اگر آدم خوش ذوقی پیدا شود که همین شیشه را پشت و رو و برعکس کار بگذارد، چه؟! آیا غیر از این است که آنگاه تمام خانه از بیرون پیدا خواهد بود اما بیرون خانه استتار خواهد شد؟! یا مثلاً با سر به زیر برف بردن و پوشاندن چشم میتوان گفت استتار صورت گرفته است؟!
در مذاکرات هستهای چه کسی محرم و چه کسی نامحرم است؟ هیئتهای آمریکایی و انگلیسی و فرانسوی که خود در متن مذاکرات هستند و گزارش دقیق آن را به طور اتوماتیک به تلآویو میبرند؟
افسانه دوگانگی آمریکا و اسرائیل نیز که از اساس دروغ بود تا آن جا که به تعبیر آقای سریعالقلم 95 درصد نقش آمریکا در مذاکرات، مربوط به تشکیلات یهودی (صهیونیستی) است.
پس ما مفاد مذاکرات را از چه کسی پنهان میکنیم که هنوز دستورالعمل رهبر معظم انقلاب مبنی بر گفتوگوی تیم مذاکره کننده با منتقدان به عنوان رکن همدلی اجرایی نشده، مگر معظمله نفرمودند «ما چیز محرمانه نداریم» و «همدلی زورکی نمیشود»؟!
اگر مطالبات نابهجای طرف بد عهد آمریکایی در زمینه نظارت و بازرسی و تعلیقهای مربوط به غنیسازی و تحقیق و توسعه رو به تزاید است و از آن طرف تعلیق محدود و 13 درصدی تحریمها به چندین اما و اگر و بهانه موکول شده، بنابراین چنین توافقی جز اقدامی دهنپرکن و زیانبار چه معنای دیگری میتواند داشته باشد؟
3- رهبر معظم انقلاب ضمن پشتیبانی از تیم مذاکره کننده چندین بار فرمودهاند من نگرانم و نسبت به خدعهگری و فریبکاری طرف آمریکایی دغدغه جدی دارم. دو جمله قابل تأمل در میان بیانات رهبر معظم انقلاب نسبت به توافق ژنو و لوزان وجود دارد.
رئیسجمهور محترم در ماجرای توافق ژنو (3 آذر92 ) با شوق و هیجان از «توقف روند تحریمهای ظالمانه»، «حراست از دستاوردهای هستهای» و «آغاز فروپاشی تحریمها» خبر داده و به محضر رهبر معظم انقلاب تبریک گفته بود.
معظمله در پاسخ نوشتند «دستیابی به آنچه مرقوم داشتهاید در خور تقدیر و تشکر است... ایستادگی در برابر زیادهخواهیها همواره باید شاخص خط مستقیم حرکت مسئولان این بخش باشد». به عبارت دیگر متن توافق هنوز در دسترس نبود و رهبری با قید آنچه مرقوم داشتهاید، پاسخ نامه رئیس جمهور را دادند. و البته بعداً تذکراتی را متذکر شدند.
نوبت بعدی، در ماجرای شبه توافق موسوم به بیانیه لوزان (13 فروردین 94) و انتشار همزمان فکتشیت آمریکایی بود که رهبر انقلاب 20 فروردین فرمودند ما هنوز هیچ چیز در اختیار نداریم؛ «مسئولین هستهای، مباشرین کار، به ما دارند میگویند هنوز کاری انجام نگرفته، هیچ چیز الزامآوری بین دو طرف نگذشته است.
چه موضعگیریای؟ اگر از من بپرسند شما موافقید یا مخالف، میگویم نه موافقم، نه مخالف؛ چون هنوز اتفاقی نیفتاده است؛ هنوز کاری نشده. همه مشکل بر سر آن جزئیاتی است که بناست بنشینند و یکایک آنها را بحث کنند... ممکن است طرف مقابل که یک طرف لجوج، بدعهد، بد معامله، اهل دبه در آوردن، اهل از پشت خنجر زدن و این جور سیاهکاریهاست، سر جزئیات بخواهد کشور ما را، ملت ما را، مذاکرهکنندگان ما را در یک دایرهای محصور کند؛ ما هنوز هیچ چیز در اختیار نداریم».
هر چند که برخی مذاکره کنندگان گفتند ماجرای لوزان یک بیانیه است اما بعدها آمریکاییها مدعی شدند طرف ایرانی مذاکره باید به مفاد توافق درباره مسائلی نظیر بازرسیهای پروتکلی و فراتر از آن و... پایبند باشد! در همین بحبوحه بود که رهبر معظم انقلاب تصریح کردند مصاحبه با دانشمندان و بازجویی از مراکز نظامی ممنوع است و تحریمها باید یکجا و بلافاصله لغو شود. بدین ترتیب آیا ماجرای لوزان، دور زدن ممنوعیت توافق دو مرحلهای (کلیات و جزئیات) نبود؟
4- فشار برای توافق بد و به هر قیمت، پوست خربزهای است که پیش پای دولت مینهند. نفس مطالبه مصاحبه (بازجویی از) دبیر شورای عالی امنیت ملی و 22 نفر دیگر که بعداً به 15 نفر کاهش یافت، رنگ و بوی توافق بد را با خود دارد.
برداشته نشدن شاکله تحریمها و احاله آن به انواعی از بازرسی و جمعآوری اطلاعات و محدودسازی گسترده هستهای و بدتر از همه «حقوقی سازی» این رویکرد - به دست خود ایران- که ایران، متهم و آمریکا و غرب، مدعیالعموم و قاضی این معامله! (بخوانید دعوا) هستند، بازی چند سر باخت است که هم سرمایه فناوری هستهای را از حیز انتفاع ساقط میکند، هم امنیت و دفاع ملی ما را با تهدید جدی روبرو میسازد، هم مقدمهای برای بهانهجویی و تهدیدها و تحریمهای تازه میشود و هم ما را به مسیر جنگ عراق و لیبی سوق میدهد.
متأسفانه برخی حامیان یا مدعیان حمایت از تیم هستهای در اردوگاه موسوم به اعتدال، با سیاهنمایی و وارونهگویی و مستأصل وانمود کردن ملت و دولت ایران، عملاً مذاکره کنندگان را «مجبور به توافق بد و به هر قیمت» وانمود میکنند و در تکمیل این روند خطرناک، از لزوم محرمانه ماندن عملیات تیر 94 سخن میگویند تا به زعم آنان کار از کار بگذرد و نظام و مردم در مقابل عمل انجام شده قرار بگیرند.
این خط، ادامه پنهانکاری خائنانه در دعوت از مکفارلین به ایران (سال 1365) و چالش با اعتبار و حیثیت جمهوری اسلامی است و در این میان نهایتاً طراحان ماجرا به دولت محترم به چشم نردبان یا عامل انتحاری برای عبور از موانع تسلیم ایران در مقابل آمریکا مینگرند.
فراموش نکنیم سخنان مایکل لدین مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا را که بعد از فتنه 88 ضمن اشاره به ماجرای سفر مکفارلین تصریح کرد جنبش سبز مربوط به یک سال گذشته نیست بلکه ما 20 سال برای این موضوع طراحی کردیم و از اواسط دهه 1980 میلادی ]64-65 شمسی[ با افرادی در دفتر نخستوزیری ایران که خواستار رابطه با آمریکا بودند، وارد گفتوگو شدیم.
5- آقای روحانی با گفتن تعابیری نظیر «آمریکا کدخداست»، «خزانه خالی است»، «مشکل آب خوردن و محیط زیست با لغو تحریمها حل میشود» و... اشتباهات بزرگی در آستانه مذاکرات مرتکب شد و به قدرت مانور خود و دولت- که دولت جمهوری اسلامی است- آسیب زد.
او همچنین آن چنان که باید نسبت به فتنه به عنوان خط قرمز نظام اهتمام نکرده است، اما با این حال همان سیاستمداری است که در فتنه تیر 1378 صراحتاً فتنهگران و آشوبگران را مزدور آمریکا و اسرائیل خواند و تحقیر کرد.
بنابراین عقل و کیاست اقتضا میکند حیثیت رئیس جمهور و دولتمردان در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی، قربانی جریان وطنفروش نشود؛ جریانی که دیروز صراحتاً از ختم انقلاب و عقدههای روانی بسیجیان جان برکف در جبههها میگفت و فرهنگ شهادت را به سخره میگرفت و امروز نسبت به تشییع آنها و پیامآوریشان ابراز نگرانی میکند یا صراحتاً میگوید دولت رحم اجارهای ماست، به هر قیمت باید با آمریکای ابرقدرت توافق کرد و از اصول انقلاب کوتاه آمد.
این جماعت نگران آنند که آمدن بیموقع -به موقع!- غواصان خطشکن، روح غیرت و عزت را در ملت و دولت زنده کند و شکستن خط مقاومت ایران همچنان آرزوی دست نیافتنی آمریکا باقی بماند. آنها اگر میتوانستند مانند روزگار تشییع امام حسن(ع) پیکر شهدا را تیرباران میکردند. این جماعت همین چند سال پیش به بسیجی که هیچ، به عاشورای حسین(ع) رحم نکردند.