جستجو

آرشيو

تماس با ما

درباره ما

صفحه نخست

 
تاريخ درج: چهارشنبه، 27 خرداد 1394     
واقعیت ها را نمی بینند!

«واقعیت ها را نمی بینند!»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم جواد منصوری است که در آن می خوانید؛

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دولت ایالات متحده آمریکا به دلایلی از به رسمیت شناختن انقلاب، احترام به حاکمیت ملی و حقوق ملت ایران امتناع کرد زیرا بر اساس یک طرح برنامه ریزی شده پس از جنگ جهانی دوم، تسلط بر ایران برای سیطره کامل غرب و آمریکا بر تمام منطقه باید محقق می گردید. بنابر اظهار نظر رئیس اسبق سازمان سیا، پیروزی انقلاب اسلامی ایران نه یک اتفاق مهم و فوق العاده بلکه یک واقعه عجیب و باورنکردنی بود. پیروزی انقلاب، تهدید شدن منافع غرب و آمریکا را موجب گردید و اظهار نظر معمار کبیر انقلاب مبنی بر انجام هر اقدام ضروری برای آزادسازی قدس، آنان را به فکر مقابله جدّی با ایران انداخت. شاه معدوم در 27 مرداد 1357 در اظهارنظری گفته بود اگر از ایران برود، ایران، «ایرانستان» می شود که کنایه از تجزیه ایران در دوره پساشاهنشاهی است. نقشه استکبار برای تجزیه ایران که از زبان شاه بیان گردید، بلافاصله پس از پیروزی انقلاب به اجرا گذاشته شد. اما این توطئه و توطئه های دیگر آنان از جمله جنگ تحمیلی یکی پس از دیگری با هوشیاری امام و مردم به شکست انجامید.

آمریکا در کنار طراحی های خصمانه، از روز اول انقلاب محدود کردن، تهدید و تحریم را در دستور کار خود قرار داد. در همان روزهای آغازین انقلاب اسلامی، لغو تحریم های تسلیحاتی و بلوکه کردن اموال کلید خورد، گام به گام به دامنه این محدودیت ها افزوده گردید و در فروردین 1359، روابط ایران و آمریکا از سوی دولت ایالات متحده به طور رسمی قطع شد. این نکته ای است که باید به آن پرداخته شود که کدام کشور در قطع روابط پیشگام بود؛ این در حالی است که تبلیغات گسترده ای برای توجیه آن به راه افتاد. در نتیجه، اگر تصور کنیم آمریکا با کشور ما روابطی عادی داشت و موضوع تحریم ها در سالیان اخیر و به دنبال مسئله هسته ای به وجود آمده است، انگاره ای صد در صد اشتباه است زیرا آمریکا به دلیل ماهیت سلطه گری، ضداسلام و سرمایه داری با نظامی مستقل، اسلامی و دارای اصول اعتقادی ضداستکباری به هیچ عنوان مصالحه نخواهد کرد. اساساً تفاهم با چنین نظامی امکان پذیر نیست و کسانی که به این نکات کلیدی بی توجهی می کنند، قطعاً در تحلیل های خود دچار اشتباه هستند.

نکته ای که بسیار حائز اهمیت است، عبارت است از مستقل نبودن دولت ایالات متحده برای کنار آمدن با ایران.

این اعتقاد به طور جدّی وجود دارد که چنین امری محال است زیرا علاوه بر موضع دائمی و غیرقابل تغییر این کشور در قبال ایران، آمریکا، نمایندگی رژیم صهیونیستی، دولت های وابسته منطقه و متحدین کلیدی خود در اتحادیه اروپا را نیز بر عهده دارد. حتی اگر به فرض محال خود آمریکا هم برای پایان دادن خصومت با ایران راغب باشد، این مجموعه متحد چنین اجازه ای را به مقامات کاخ سفید نخواهند داد. تمام دنیا شاهدند که پیش و پس از مذاکرات هسته ای، مسئولین آمریکایی به تل آویو رفته و گزارش کار ارائه می دهند و نه فقط رژیم صهیونیستی در جریان دقیق مذاکرات قرار دارد، بلکه برخی از کشورهای عرب منطقه نیز به طور منظم با مقامات کاخ سفید در تماس هستند.

حتی پا را از این فراتر گذاشته و به صراحت اعلام می کنند کاهش قیمت نفت با هدف وادار کردن ایران به پذیرش سیاست های منطقه ای آمریکا و اعراب صورت گرفته است. سوال اینجاست که چطور می توان این واقعیات روشن را در ارتباط با ماهیت تحریم ها نادیده گرفت و اینگونه تصور کرد که مسئله اختلاف کشورمان با کشورهای 1+5 بحث هسته ای است؟ رئیس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا چندی پیش به صراحت اعلام کرد اگر ایران رژیم صهیونیستی را به رسمیت بشناسد و حمایت خود از مخالفان این رژیم را بردارد، حتی اگر بمب اتم هم داشته باشد، مانعی نیست! این گزاره چطور می تواند با بهانه تراشی های هسته ای هم خوانی داشته باشد، حال آنکه مشکل اساسی، هویت رژیم صهیونیستی است.

بعضاً هم به روشنی اعلام کرده اند که پس از مسئله هسته ای، موضوع تسلیحات نظامی و موشکی، سپس موضوع حقوق بشر و بعد از آن مسئله تروریسم در میان خواهد بود و از این مقدمه به این نتیجه محتوم می رسیم که مسئله تحریم ها اساساً ربطی به موضوع هسته ای ندارد. حضرت امام(ره) فرمودند: «همه دعواها بر سر اسلام است»؛ چقدر به این جمله که هسته فکری دشمنی با ایران است اندیشیده ایم و تا به حال فکر کرده ایم که حتی اگر بحث هسته ای، موشکی، حقوق بشر و تروریسم مطرح نبود، آیا روابط ما با غرب به دلیل ماهیت اسلام سیاسی و ضداستکباری باز هم رابطه ای عادی بود؟ ناگفته پیداست که پاسخ چیست.

بنابراین باید همواره در تمام مقاطع انقلاب، مبنا را بر این بگذاریم که مسئله تحریم ها یک امر ثابت، همیشگی و فراگیر علیه ما خواهد بود و در نتیجه تمام زندگی روزمره خود را بر این اساس تنظیم نماییم در غیر اینصورت، قطعاً و جزماً روز به روز فرسوده تر و مستهلک تر خواهیم شد. سیاست سرمایه داری غرب در مقابله با ما، استهلاک تدریجی قوای کشور و هدف آنان تحلیل نیروهای داخلی است. این معنای جنگ فرسایشی علیه ماست و آنان می خواهند ما را سرگردان، بدون برنامه، بلاتکلیف و منتظر رفع تحریم ها ببینند.

چنین رویکرد و دیدگاهی ما را از بهره گیری از استعدادهای داخلی و ظرفیت درونی محروم می سازد. ما می توانیم و باید از نیروهای داخلی حداکثر استفاده را ببریم اما متاسفانه برخی مسئولین، تحت تاثیر تهدیدات و یا تبلیغات فریبنده تصور می کنند که ما هرچقدر از مواضع خود کوتاه بیاییم، موضوع تحریم ها و معیشت مردم حل خواهد شد. هرگاه گامی به عقب برداشته ایم آنان مسئله دیگری را مطرح کرده اند.

دشمنی که حتی به توافقات جلسات مذاکره پایبند نیست چگونه حتی در صورت به نتیجه رسیدن مذاکرات به امضای خود پایبند خواهد ماند؟ آنان با این سابقه سیاه نقض عهد، اگر تصمیم بگیرند خلاف تعهد خود عمل کنند، چه چیزی مانع عهدشکنی آنان خواهد بود و مسئولین چه تضمینی در این ارتباط می دهند؟ مقامات اجرایی نباید کشور را در انتظار توافقات و رفع تحریم ها قرار دهند و ضروری است با توجه به ظرفیت بسیار بالای نیروهای جوان، مراکز علمی و پژوهشی، استعدادها و منابع غنی کشور حداکثر بهره را برای رشد و توسعه همه جانبه کشور ببریم.

کشورهایی هستند که یک پنجم امکانات و منابع خدادادی ما را ندارند اما با تکیه بر تلاش و کار سخت، پیشرفت های چشمگیری داشته اند. به نظر می رسد که باید تصمیم بزرگی را در سطح ملی اتخاذ کنیم و به این نتیجه برسیم که دولت های بزرگ هیچگاه رفتار قانونی، محترمانه با ما نخواهند داشت و بر اساس این اصل، زندگی و معاش خود را سامان دهیم. دشمنان ما بارها بی پرده از خصومت خود سخن به میان آورده اند و به صراحت گفته اند که هدف اصلی از تحولات منطقه در عراق، سوریه و لبنان به زانو درآوردن مرکز جبهه مقاومت، یعنی ایران است و اینکه چرا برخی نمی خواهند این واقعیت روشن را بپذیریند، سوالی است جدی که باید به آن پاسخ داده شود.



درج يادداشت و نظرات

نام:
  ايميل:
توضيحات: