فردانیوز: «دانستن دیگر حق مردم نیست؟»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم مهدی رجبی است که در آن می خوانید؛
متاسفانه برخی ها قلم خود را فروخته اند و در نقش فعله یک جریان خاص، مرکب سیاه را بر کاغذ سفید می گذارند. افرادی که در کار خود آنقدر حرفه ای شده اند که وقتی به یک موضوعی برمی خورند که به ضرر خود و هم طیفانشان است، دست «چپ»شان را روی چشم خود می گذارند تا بخشی از واقعیت را نبینند!
روز سه شنبه، وزیر محترم فرهنگ و ارشاد در صحن مجلس نتوانست پاسخ نمایندگان مجلس را بدهد و به دلیل قانع نشدن نمایندگان و پس از رای گیری، اخطار دوم بهارستان هم در جیب آقای جنتی نشست.
اما دلیل واقعی این سوال و اخطار چه بود؟ آیا یک جریان خاص! در مجلس طبق آنچه رسانه های یک جریان خاص دیگر عنوان می کنند، توانسته بود اکثریت مجلس را با خود همراه کند و وزیر ارشاد را زیر تیغ کارت زرد دوم قرار دهد؟ آنچه دیروز در رسانه های جریان اصلاحات و به ظاهر حامیان دولت واضح بود، این بود که مجلس به جهت «حمایت از مطبوعات» به وزیر دولت یازدهم کارت زرد داده است و به نوعی مجلس را به عنوان ابزار فشار و خفقان بر مطبوعات معرفی کرده بودند.
تیترهایی نظیر «متهم: علی جنتی، اتهام: حمایت از مطبوعات و...»، «مواجهه سیاسی با وزیر فرهنگی»، «دفاع تمام قد وزیر ارشاد از آزادی بیان در بهارستان»، «همزبانی با سوال، همدلی با استیضاح»، «دولت در حلقه فشار مجلس»، رشد آزادی مطبوعات و کارت زرد دوباره» و نقل قول هایی از وزیر درخصوص آزادی بیان و مطبوعات، مطالبی بود که هم صنفان ما خیلی خوب از ماجرای سه شنبه بهارستان گلچین کرده بودند.
البته این امر طبیعی است و برخی از دوستان لاجرم مجبورند فعلا فتیله «دانستن حق مردم است» را پایین بکشند و جامعه را به جاده خاکی بفرستند تا بتوانند محض رضای خدا! دوستان و هم حزبی هایشان را به صندلی های سفت و سخت و آزاردهنده بهارستان بچسبانند. به هرحال کمتر از ۹ ماه دیگر قرار است مجلس دهم زاده شود و به قول «برخی ها» امسال «سال بگم بگم ماست» پس چه بهتر که بگم بگم ها شامل مواردی باشد که به نفع خودشان باشد و در برخی مواقع هم «نگم نگم» چاره ساز است.
اما بد نیست ماجرای سوال از وزیر ارشاد را بررسی کنیم. اگر بخواهیم در یک جمله یا چند کلمه دلیل طرح سوال را مطرح کنیم، می توان گفت و نوشت که: «سیاست یک بام و دو هوا»
اتفاقا برخلاف آنچه رسانه های یک جریان خاص سعی در القای آن داشته و دارند، این است که چرا وزارت ارشاد دولت اعتدال به برخی ها آزادی بیان بیش از حد می دهد و بر دهان برخی دیگر که اتفاقا منتقد دولت هستند، برچسب می زند؟ چرا روزنامه های به ظاهر حامی دولت می توانند به ائمه، احکام اسلام توهین کنند و یا نهادی قانونی چون مجلس را با انواع و اقسام تیترها و مطالب دور از ادب به سخره بگیرند و زیر سوال ببرند، اما رسانه های منتقد اجازه ندارند، درخصوص برخی مسائل عادی جامعه و رفتارهای اشتباه دولت واکنش نشان دهند؟ چرا مصوبه شورای عالی امنیت ملی درخصوص کشورهای همسایه و یا افتضاح یکی از آقایان در پرونده کرسنت باید اجرایی شود و متخلفان راهی دادگاه شوند، اما درخصوص مصوبه دیگری در خصوص یکی از افراد ممنوع التصویر هیچ برخوردی صورت نمی گیرد و اجازه می یابند تا عکس و مطالب و تیتر آن فرد را روی جلد نشریات خود ببرند؟ چرا یارانه رسانه های منتقد دولت در پیچ بروکراسی و بهانه های عجیب و غریب گیر می کند، اما رسانه های خاص چنین شرایطی را تجربه نمی کنند.
به قول قدیمی ها بد نیست کج بنشینیم و راست بگوییم. بد نیست کمی به وجدانمان رجوع کنیم و ببینیم ما را چه شده است.
دوستان هم صنفی که حالا در جناح بندی ها جای دیگری برای خود یافته اند، کاش حواسشان بود که از حق همکاران خود دفاع کنند و به جای حق السکوت گرفتن در مقابل رفتارهای دوگانه می ایستادند. به هرحال این چرخ گردون حساب و کتاب ندارد و ممکن است عروسی از کوچه آنها رخ بربندد!