سیدمصطفی هاشمیطبا در روزنامه شرق نوشت: بدون تردید در جامعهای که با ظهور فناوریهای نوین همهگونه اطلاعات شبههانگیز به صورتی در ظاهر کاملا منطبق با واقعیات به ذهن انسانها وارد میشود، پیرایهزدایی از این موجود خبیث، جهاد کاملی را میطلبد.
در سابق تنها ممکن بود که شخصی به تقلید صوتی از دیگری بپردازد و انسان در شبهه کلام قرار گیرد. امروز میتوانند تصویری متحرک از یک فرد در حال سخنرانی نشان دهند که کلام دروغین را با شکل بسیار طبیعی ادا میکند.
بیجهت نیست که مقام معظم رهبری کوشش در زدودن این اطلاعات ناپاک از جامعه را جهاد تبیین خواندند. در حقیقت جهات تبیین، کوشش وافر در جهت تصحیح اطلاعات نادرست و ارائه مطالب صحیح و قابل اعتماد به مردم است. در این رهگذر نباید فراموش کنیم که حفظ صیانت نفس انسانها و زدودن آثار تضعیف اخلاقی بسیار سنگینتر و گرانبارتر از ایجاد شبهه در ذهن و جان انسانهاست و در حقیقت مانند سنگی که بهسادگی درچاه افکنده شود و بیرونکشیدن آن بهسختی نیز میسور نباشد، لکههای ایجادشده در ذهنهای پاک بهسختی زدوده میشود و بسیار باید جهاد و کوشش کرد تا آن سیاهیها مجددا به سپیدی بازگردد.
اگر ارائه اطلاعات صحیح و صادقانه در جامعه را تلاش بنامیم، حقیقتا زدودن اطلاعات غلط و شبههآمیز پس از انتشار را باید جهاد اعلام کنیم؛ زیرا بهمراتب مشکلتر است. اولی ارائه ماوقع است و شاید حتی از تلاش بهمراتب کمتر نیرو بخواهد و میتوان به آن بیان یا اجرا اطلاق کرد؛ اما دومی باید با نکتهسنجی و دلالت بسیار صورت بگیرد و نیاز به دهها برابر انرژی دارد.
نوعا دشمن از ناآگاهیها و ابهامات استفاده و به دلخواه خود آن را مطرح میکند و به همین دلیل اطلاعات مبهم و سرپوشگذاشتهشده در جامعه را بهانه کرده و به طراحی حمله و تخریب اذهان میپردازد.
البته این تنها مربوط به دشمنان خارجی نیست، بلکه ایجاد شبهه و تردید از سوی برخی دوستان داخلی به حکم مثل معروف «دشمن دانا بلندت میکند، بر زمینت میزند نادان دوست» صورت میگیرد. بنابراین تلاش تصدیق یعنی ارائه صادقانه مسائل در جامعه و پیشگیری از گسترش اطلاعات نادرست دشمن و آلودهشدن اذهان و چه بهتر که چنین باشد و نیاز به جهاد گسترده را محدودتر کند.
شاید بتوان به چند مثال ساده در این خصوص دست یازید تا موضوع روشن شود.
1- همه به خاطر دارند که در جریان محاکمه آقای مهدی هاشمی، فرزند مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی دادگاه اعلام غیرعلنیبودن کرد. آقای مهدی هاشمی درخواست علنیبودن دادگاه را داشت. وقتی متهمی درخواست علنی بودن دادگاه و ارائه دفاعیات خود به مردم را دارد و دادگاه با این کار مخالفت و سپس او را محکوم میکند، آیا این شبهه که محاکمه و صدور رأی مشکل خاصی داشته، در ذهن مردم پدیدار نمیشود؟ در همینجا دشمن از این شبهه سوءاستفاده میکند و میگوید دادگاه نمیخواسته شرکای او مطرح شوند و به این ترتیب اذهان را آلوده میکند.
2- در جریان عدم احراز صلاحیت آقای علی لاریجانی برای نامزدی ریاستجمهوری، درحالیکه ایشان خواستار اعلام دلایل عدم احراز صلاحیت خود بود و شورای نگهبان موافقت نکرد، دیدیم که چه گمانهزنیهایی صورت گرفت و از آن چه سوءاستفادههایی شد.
3- محاکمه آقای عیسی شریفیمنش، قائممقام سابق شهرداری تهران نیز ازجمله موارد قابل ذکر است؛ مردم نمیدانند آقای مهندس شریفیمنش کیست؟ اتهامش چه بوده است؟ آیا به صفت قائممقامی شهرداری (که یک شغل غیرنظامی است) محاکمه میشود یا به دلیل پاسداربودن در محکمه نظامی ؟ و سرانجام نمیدانند 20 سال حبس ایشان برای چه جرمی است. با انتشار یک فایل صوتی از فرماندهان سپاه پاسداران، وقتی اطلاعات درست به مردم داده نمیشود، دشمن همه نوع اطلاعات مختلف به مردم میدهد و مردم هم حق دارند باور کنند.
حال جهاد تبیین چه چیزی را و چگونه میخواهد تبیین کرده و اذهان را روشن کند؟ اگر در همان اول «تلاش تصدیق» یعنی انتشار اطلاعات درست صورت میگرفت، آیا دست دشمن بسته نمیشد؟ البته در جامعهای که اعتماد رنگ باخته است، گروههای مختلف مردم از هر اطلاعی، برداشت خاص خود را خواهد داشت و هرکس فراحال خود به تعبیر و تفسیر میپردازد و آن را منتشر میکند و طبیعی است که اذهان آلوده میشود.
یکی از جامعهشناسان، درخصوص مثالی برای این مسئله، موضوع اسیدپاشی در اصفهان را مطرح میکند و مینویسد که برداشتهای گروهها چنین است:
- یک بیمار روانی، با عقدههای شخصی به زنان اسید پاشیده است.
- سرویسهای امنیتی خارجی برای سوءاستفاده از شرایط جامعه و ایجاد اخلال در امنیت ملی، اسیدپاشی به زنان را سازماندهی کردهاند.
- فرد یا گروهی، با سوءتعبیر از وظیفه شرعی، دست به اسیدپاشی زدهاند.
- حق این بیحجابهاست که به آنها اسید پاشیده شود تا دیگران عبرت گیرند.
حتی اگر شخص یا اشخاص دستگیرشده به جرم خود اعتراف کنند، هر اعترافی که کرده باشند، باز هم گروههای بیاعتماد (که متأسفانه کم هم نیستند) آن را به سلیقه خود تفسیر و باور میکنند.
امید است که جامعه از اعتماد خالی نشده باشد و جهاد تبیین (با رعایت تلاش تصدیق) بتواند شفافسازی در جامعه را صورت دهد و این به شرطی است که در کنار جهادگران تبیین که حتما باید از مشخصات ویژه مثل سواد کافی، مطالعه وافر، قلم و هنر توانا و روشنبینی برخوردار باشند، مجریان اصلی اطلاعرسانی در جامعه که آنان را «تلاشگران تصدیق» مینامیم، خود را جریانی جدا از «جهاد تبیین» نینگارند و در دل نگویند ما هرچه بخواهیم میگوییم و باکی از آن نیست؛ زیرا بعدها جهادگران تبیین آن را تبیین و توجیه میکنند و مردم هم ناچارند آنها را باور داشته باشند. باور کنیم که «تلاشگران تصدیق» باید وجود داشته باشند و اطلاعات درست پیشاپیش باید به مردم داده شود تا مفهوم جهاد تبیین رنگ نبازد.