روزنامه همشهری در گزارشی روایتی عجیب از آنهایی که به خاطر نداشتن اسناد هویتی در استان سیستانوبلوچستان در حسرت زدن واکسن هستند را مطرح کرده.
در این گزارش میخوانید:
* زندگی بیشناسنامهها حالا که بحران کرونا شعله کشیده و آتشش دامن بسیاری از خانوادهها را گرفته، غمبارتر از گذشته هم شده است. ماجرا برای مسئولان استان سیستانوبلوچستان همان ماجرای همیشگی نداشتن هویت رسمی عدهای از شهروندان است، اما برای خودشان یعنی حسرت واکسنی که هست، اما برای آنها نیست.
* بعد از آن روزهای تیره و تار تیرماه که کرونا سیستان و بلوچستان را درنوردیده بود، واکسیناسیون سرعت بیشتری پیدا کرد و حالا به 35سالهها رسیده است، اما در این میان بیشناسنامهها نوبتشان میآید و میرود و فقط واکسن زدن دیگران را با حسرت نگاه میکنند.
* مشکل فقط واکسن نیست، آنها اگر از کرونا هم بمیرند، به دلیل نداشتن مدارک هویتی در هیچ آماری نمیآیند. از اول نبوده و در آخر هم نیستند. شفیعه، دختر جوان بیشناسنامه میگوید: «کشتهها را به لار میآورند یا میبرند گوربند (در نزدیکی زاهدان) دفن میکنند. وحشتناک است، هر کس میبیند روحیهاش را از دست میدهد.» بسیاری از این مردگان جواز دفن ندارند، زنده بودند هم مدرکی برای زندگی کردن نداشتند، این است که بدون هیچ تشریفاتی دفنشان میکنند؛ «هر روز از قبرستان کنار خانه صدای شیون و ناله میآید، با مرگ همسایه شدهایم. این است که دوست دارم واکسن بزنم؛ هم خودم و هم مادرم.» امیدوار است به روزی که واکسن بزنند و از شر این بیماری خلاص شوند، اما ته دلش میداند که بدون مدرک شناسایی چنین چیزی ممکن نیست. چشمهایش ترکیبی از امید و ناامیدی است.
* آمار مشخصی از تعداد بیشناسنامههای استان سیستان و بلوچستان وجود ندارد، اما در برخی ارزیابیها تا 100هزار نفر عنوان شدهاند که بهگفته نماینده پیشین شهر زاهدان، 30درصد از این افراد در شهر زاهدان زندگی میکنند؛ 100هزار نفری که در آمارهای میلیونی افراد در نوبت واکسن، گم شدهاند و به چشم نمیآیند. نور، دختر بدون شناسنامه دیگر که شنیده برای استان واکسن آمده و به اندازه کافی برای همه هست، میگوید: «ما هم مردم همین کشوریم، حالا همین یکبار بیخیال شناسنامه و کارت ملی میشدند و ما را هم واکسن میزدند، ما کرونا نمیگیریم؟ جان ما در خطر نیست؟ واکسن چیست که از ما دریغ میکنند؟»
* بیشناسنامهها دغدغهشان فقط واکسن نیست. درمانهای سنگین بیماری کرونا هم روی دوششان سنگینی کرده و آزارشان میدهد. شناسنامه که نباشد، بیمه نیست و بیمه که نباشد، هزینههای درمان سر به فلک میگذارد. دکترخیرخواه میگوید: «بعضیها از دفترچه بیمه همسایهها یا سایر اعضای خانواده استفاده میکنند؛ مثلا خانمی 50ساله دفترچه بچه6ساله را آورده بود و من هم نمیتوانستم داروی یک زن 50ساله را در دفترچه کودک بنویسم.» به عقیده او، یکی از علتهای فوت بیماران بیشناسنامه عدم مراجعه به بیمارستان است؛ «بسیاری از این افراد با سطح اکسیژن خون بسیار پایین از رفتن به بیمارستان امتناع میکنند؛ چون مدارک هویتی و بیمه ندارند و همین یک مسئله، حضور آنها در بیمارستان را سخت و طاقتفرسا میکند. این میشود که عطای رفتن به بیمارستان را به لقایش میبخشند، میروند در خانه و بعد هم سرنوشتشان نامعلوم میشود. هیچکس نمیداند آنها میمیرند یا زنده میمانند.»
* واکسیناسیون بیشناسنامهها که نه بیمه دارند و نه زیرنظر نهادهای حمایتی هستند، میتواند از رنج آنها بکاهد. اما کسانیکه حتی خانهشان در زمینهای غیرمجاز ساخته شده و نامشان در هیچ مرکز بهداشتی ثبت نیست، چگونه امید داشته باشند به دریافت 2دوز واکسن؟
* در مقابل افرادی که تمایل به زدن واکسن دارند، کسانی هم هستند که به اشتباه و به دلیل تفکرات غلط و ذهنیت منفی تن به واکسیناسیون نمی دهند؛ کسانی که در فراخوانهای عمومی نوبتشان شده، اما تا به حال برای دریافت واکسن به مراکز درمانی مراجعه نکردهاند.