فارس: در منابع اسلامى گزارشهاى مختلفى درباره تاریخ تشریع نماز آمده است، برخى روایات، تشریع نمازهاى یومیه را مصادف با واقعه معراج پیامبر(ص) مىدانند و برخى دیگر، از نمازهاى پیامبر(ص) پیش از معراج و حتى پیش از بعثت سخن به میان آوردهاند، همچنین از بعضى آیههایى که در اوایل بعثت پیغمبر(ص) نازل شده، نمازگزاردن ایشان(ص) و حتى فرمان به نماز شب استفاده مىشود، با این وجود در سالهای ابتدایی صدر اسلام نمازهای مسلمانان به صورت پنج نماز دو رکعتی بود که بعد از مدتی شخص پیامبر اکرم(ص) در روز 12 ربیعالثانی سال اول هجرت با تشریع الهی تعداد رکعات نمازهای یومیه را 17 رکعت بیان کردند، حجتالاسلام علیمحمد باقی نویسنده کتاب «اسرار نماز» درباره علت سیر تکمیل نمازهای واجب این گونه مینویسد:
*سر تعداد رکعات هر نماز
روایاتی که راز تعداد رکعات نمازهای واجب را بیان میدارد، نشان دهنده سیر تطوری است برای رسیدن تعداد و چگونگی نمازهای واجب به گونهای که به ما رسیده است.
*سیر تکمیل نمازهای واجب
بر اساس «إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتا»[1]؛ چگونگی نماز برای مؤمنان از ابتدا مشخص بوده[2]؛ اما همچون دیگر احکام ارسال آن دارای سیری است. مبداء واجب شدن نمازهای پنجگانه به صورت کامل، معراج پیامبر اعظم(ص) است، در معراج، نمازهای پنجگانه بر مسلمانان واجب شد، گفتنی است که در ابتدا پنجاه نماز بر مؤمنان واجب بود؛ اما با شفاعت پیامبر رحمت(ص) نمازهای واجب بر مسلمانان تخفیف داده شد و به پنج نماز رسید تا عموم مسلمانان توانایی انجام آنها را داشته باشند، البته در اینکه چرا تعداد نمازها، به پنج رسید و کمتر یا بیشتر نشد نیز رازی وجود دارد.
حضرت زین العابدین(ع) علت را اینگونه پاسخ میدهند که: «رسول خدا (ص) مىخواست براى امتش تخفیف بگیرد و در عین حال با وجود کم شدن رکعات نماز همچنان ثواب پنجاه نماز عاید امت ایشان شود، به علت قول خداوند عزوجل که «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»[3]؛ هر کس حسنه و کار نیکى انجام دهد براى او ده برابر آن پاداش است، به همین علت وقتى آن حضرت به زمین فرود آمد جبرئیل بر او نازل شده و گفت: اى محمد! همانا پروردگارت به تو سلام میرساند و میفرماید: که من این پنج نماز را به جاى همان پنجاه نماز مىپذیرم.[4]
آن حضرت(ص) به اذن خدا تا در مکه بودند فقط ده رکعت را بیان فرمودند و بقیه را بعد از هجرت اظهار داشتهاند، بنابراین نمازها در ابتدا دو رکعتی بودند، اما در مدینه به علت شرایط مناسب مسلمانان و تقویت معنویت آنها به رکعات کامل خود که هفده رکعت بود، رسید، امام سجاد(ع) میفرمایند: نماز در مکه دو رکعت واجب شده بود و پیامبر اکرم(ص) در مدینه بعد از قوت یافتن دعوت اسلام و وجوب مهار بر مسلمانان به نماز اضافه کردند.[5] البته این عمل پیامبر به دستور و اذن خداوند بوده؛ چون او هر چرا را بفرماید از جانب خداوند گفته است.[6]
اصل گفته شده (سیر تطور نماز) منافاتی با علل گفته شده در روایات برای اضافه شدن تعداد رکعات ندارد، بدین سان که علاوه بر علت کلی، در چگونگی تعداد رکعتهایی که به نمازهای پنجگانه اضافه شده نیز اسراری وجود دارد، از جمله آنها دو روایت است که در ادامه میآید:
امام رضا(ع) میفرمایند: اینکه در نماز، اصل دو رکعت شد و بر بعضی دو رکعت و بر بعضی یک رکعت و بر بعضی دیگر هیچ نیافزود، بدان جهت بوده که اصل نماز فقط یک رکعت بود، چون عدد اصلی همان یک است، پس اگر از یک هم کمتر میشد دیگر آن نماز نمیبود و چون خداوند عزوجل میدانست که بندگانش آن یک رکعت را که کمتر از آن دیگر نماز محسوب نمیشود به تمام و کمال و با حضور قلب به جای نخواهند آورد، لذا رکعتی به آن اضافه فرمود تا اگر در رکعت اول کمبودی باشد در رکعت دوم آن نقص بر طرف شود، پس اصل نماز که خداوند عزّوجّل واجب فرموده، دو رکعت شد.[7]
أُخْرَى لِیُتِمَّ بِالثَّانِیَةِ مَا نَقَصَ مِنَ الْأُولَى
به حضرت موسی بن جعفر(ع) عرض شد: براى چه نمازهاى واجب و مستحب پنجاه رکعت بوده، نه زیادتر و نه کمتر از آن است؟ حضرت(ع) در جواب فرمودند: ... حق تعالى براى هر ساعت دو رکعت نماز قرار داده که مجموعا پنجاه رکعت است و ما بین غروب آفتاب تا سقوط شفق، ظلمت است که براى آن نیز یک رکعت نماز منظور شده است.[8]
*نتیجه
در تحلیل این روایات و بحث افزوده شدن تعداد رکعات، این گونه میشود بیان داشت که نزول احکام ناظر به شرایط و بالا رفتن ظرفیت مردم است، همچون اعلام حرمت شراب که دفعی نبوده و به تدریج بیان شد[9]. نماز نیز به مرور به جایگاه و شکل انتهایی خود رسیده البته در این سیر نیز رازهایی وجود دارد.
*علت چهار رکعت خواندن نمازهای ظهر و عصر و عشا
نمازی که در شب معراج از جانب پروردگار عزوجل بر حضرت ختمی مرتبت(ص) واجب گشت، هر نماز دو رکعت بود، هنگامی که پیامبر(ص) مشاهده کردند، مسلمانان آن دو رکعت را کامل ادا نمیکنند، به تعداد نمازها افزودند؛ پس به نمازهای ظهر، عصر و عشا دو رکعت افزودند تا تکمیل دو رکعت اول آن باشد.[10]
*علت سه رکعت خواندن نماز مغرب
حضرت آدم(ع) بعد از قبول شدن توبهاش در وقت مغرب سه رکعت نماز خواند، یک رکعت برای کفاره گناه خودش و رکعت دیگر برای کفاره گناه حوا و یک رکعت نیز به شکرانه پذیرفته شدن توبهاش، حضرت رسول اکرم(ص) هنگامی که هفت رکعت به نمازهای یومیه افزودند، یک رکعت به نماز مغرب افزودند و خواستند نماز مغربشان مطابق نماز حضرت آدم(ع) باشد و خداوند نیز آن را امضا فرمود.[11]
*علت دو رکعت بودن نماز صبح
طبق روایت امام زین العابدین(ع) که فرمودند: چون در هنگام صبح ملائکه روز برای آمدن و ملائکه شب برای رفتن عجله دارند؛ لذا نماز صبح را برای اینکه هم آیندگان آن را با حضرت رسول(ص) درک کنند و هم روندگان، آن جناب [نماز صبح را] به دو رکعت اصلی باقی گذاشتند و چیزی به آن اضافه نکردند و معنای آیه «إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُودا»[12] همین است؛ نماز صبح هم مشهود ملائکه شب است که میروند و هم ملائکه روز که میآیند، همچنین است که هم مسلمانان آن را شاهدند و هم ملائکه شب و هم ملائکه روز.[13]
*علت شکسته شدن نماز در سفر
امام رضا(ع) میفرمایند: اینکه در سفر نماز شکسته میشود، به این علت است که نماز واجبی که خداوند عزّوجّل در ابتدا بر خلائق مقرر فرمود، تنها ده رکعت بود و بعداً هفت رکعت دیگر به وسیله حضرت رسول اکرم(ص) به آن افزود، پس خداوند عزّوجّل آن هفت رکعت زیادی (اضافه شده) را از بندگانش در سفر ساقط کرد، به علت وضع خاصی که سفر دارد و رنج و مشقت آن.[14]
به بیانی دیگر، مسأله شکسته شدن نمازهای چهار رکعتی مسافر و لزوم افطار روزه از احکام امتنانی خداوند است؛ یعنی چون غالباً مسافرت با دشواریهایی همراه است. خداوند برخی از احکام خویش را در این زمینه تخفیف داده تا تسهیل بر مکلفان باشد، این حکمت هم اکنون نیز پابرجا است؛ یعنی، هر چند مسافرتها از گذشته آسانتر است، لیکن اکنون نیز از خستگی و رنج تهی نیست.
در خصوص شکسته نشدن نماز مغرب، فضل بن شاذان از حضرت رضا(ع) نقل میکند که فرمودند: نماز مغرب در سفر کم نمیشود و کامل به جای آورده شود؛ زیرا آن یکبار قصر شده است.[15] توضیح اینکه حضرت فرمودند: نماز مغرب یک بار قصر شده است، بدین جهت است که اصل نماز دو رکعت بود و حضرت به نماز دو رکعت دیگر اضافه کردند، فرمودند: مگر به نماز مغرب که به آن یک رکعت اضافه نمودند، یک رکعت خود شکسته است، چون نصف دو رکعت است در سفر قصر نمیشود.[16]
*پینوشتها:
[1]. ر.ک ترجمه تفسیر المیزان، محمدباقر موسوی همدانی، ج5 ص 101.
[2]. ظاهرا (مَوْقُوتا) وقت در نماز، کنایه باشد از ثبات و عدم تغیر و خلاصه کلام اینکه ظاهر لفظ منظور نیست، و نمىخواهد بفرماید نماز فریضهاى است داراى وقت بلکه مىخواهد بفرماید: فریضهاى است لا یتغیر و ثابت و بنا بر این اطلاق موقوت بر کلمه کتاب، اطلاق ملزوم بر لازمه چیزى است. و مراد از کتاب موقوت، کتابى مفروض و ثابت و غیر متغیر است. مىخواهد بفرماید: نماز به حسب اصل، دگرگونگى نمىپذیرد.(ترجمه تفسیر المیزان ج 5، ص 101)
[3]. أنعام: 160.
[4]. وَ بِإِسْنَادهِ عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبِی سَیِّدَ الْعَابِدِینَ فَقُلْتُ لَهُ یَا أَبَهْ أَخْبِرْنِی عَنْ جَدِّنَا رَسُولِ اللَّهِ لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ أَمَرهُ رَبُّهُ عزّوجل بِخَمْسِینَ صَلَاةً کَیْفَ لَمْ یَسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ عَنْ أُمَّتِهِ حَتَّى قَالَ لَهُ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ- ارْجِعْ إِلَى رَبِّکَ فَسَلْهُ التَّخْفِیفَ فَإِنَّ أُمَّتَکَ لَا تُطِیقُ ذَلِکَ فَقَالَ یَا بُنَیَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِsلا یَقْتَرِحُ عَلَى رَبِّهِ عزّوجل وَ لَا یُرَاجِعُهُ فِی شَیْءٍ یَأْمُرُهُ بِهِ فَلَمَّا سَأَلَهُ مُوسَى ذَلِکَ وَ صَارَ شَفِیعاً لِأُمَّتِهِ إِلَیْهِ لَمْ یَجُزْ لَهُ رَدُّ شَفَاعَةِ أَخِیهِ مُوسَى- فَرَجَعَ إِلَى رَبِّهِ فَسَأَلَهُ التَّخْفِیفَ إِلَى أَنْ رَدَّهَا إِلَى خَمْسِ صَلَوَاتٍ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ یَا أَبَتِ فَلِمَ لَمْ یَرْجِعْ إِلَى رَبِّهِ عزّوجل وَ لَمْ یَسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ مِنْ خَمْسِ صَلَوَاتٍ وَ قَدْ سَأَلَهُ مُوسَى ع- أَنْ یَرْجِعَ إِلَى رَبِّهِ عزّوجل وَ یَسْأَلَهُ التَّخْفِیفَفَقَالَ یَا بُنَیَّ أَرَادَ أَنْ یُحَصِّلَ لِأُمَّتِهِ التَّخْفِیفَ مَعَ أَجْرِ خَمْسِینَ صَلَاةً لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّوجَلَ «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» أَ لَا تَرَى أَنَّهُ لَمَّا هَبَطَ إِلَى الْأَرْضِ نَزَلَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ- فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ إِنَّهَا خَمْسٌ بِخَمْسِینَ ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ. (الفقیه،ج 1، ص 198)
[5]. المیزان،ج 13،ص 246.
[6]. وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى. إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى. (نجم: 4و5).
[7]. لِأَنَّ أَصْلَ الصَّلَاةِ إِنَّمَا هِیَ رَکْعَةٌ وَاحِدَةٌ لِأَنَّ أَصْلَ الْعَدَدِ وَاحِدٌ فَإِنْ نَقَصَتْ مِنْ وَاحِدَةٍ فَلَیْسَتْ هِیَ صَلَاةً فَعَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّ الْعِبَادَ لَا یُؤَدُّونَ تِلْکَ الرَّکْعَةَ الْوَاحِدَةَ الَّتِی لَا صَلَاةَ أَقَلَّ مِنْهَا بِکَمَالِهَا وَ تَمَامِهَا وَ الْإِقْبَالِ عَلَیْهَا فَقَرَنَ إِلَیْهَا رَکْعَةً. (عیون أخبار الرضاg ، ج2، ص 10)
[8]. علل الشرائع، ترجمه محمدجواد ذهنى تهرانى، ج2، ص77.
[9]. اگر اسلام میخواست بدون رعایت اصول روانی و اجتماعی با شراب، این بلای بزرگ عمومی آن زمان به مبارزه برخیزد ممکن نبود. لذا از روش تحریم تدریجی و آماده ساختن افکار و اذهان برای ریشه کن کردن میگساری که به صورت یک عادت ثانوی در رگ و پوست مردم آن زمان نفوذ کرده بود، استفاده کرده است. بر این اساس، نخست در بعضی آیات(نحل،67) اشاره به زشتی این کار کرده است. بعد در آیاتی (بقره:219؛ نسأ:43) به صورت قاطعانهتر به این مهم پرداخته است. در نهایت در آیات 90 ـ 92 مائده برای اجتناب حرمت شراب حکم قطعی صادر کرده است. نماز نیز ناظر به ظرفیت مردم به مرور به رکعات کامل خود رسید.
[10]. فَفَرَضَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ أَصْلَ الصَّلَاةِ رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ عَلِمَ رَسُولُ اللَّهِ أَنَّ الْعِبَادَ لَا یُؤَدُّونَ هَاتَیْنِ الرَّکْعَتَیْنِ بِتَمَامِ مَا أُمِرُوا بِهِ وَ کَمَالِهِ فَضَمَّ إِلَى الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ وَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ رَکْعَتَیْنِ رَکْعَتَیْنِ لِیَکُونَ فِیهَا تَمَامُ الرَّکْعَتَیْنِ الْأُولَیَیْنِ. عیون أخبار الرضا، ج2، ص 108؛ روح الله خمینی، سرالصلاة،ص 35.
[11]. طهرانی، اسرار الصلاة، ص 288.
[12]. اسراء: 77.
[13]. المیزان، ج13، ص 246.
[14]. فَإِنْ قَالَ فَلِمَ قُصِّرَتِ الصَّلَاةُ فِی السَّفَرِ قِیلَ لِأَنَّ الصَّلَاةَ الْمَفْرُوضَةَ أَوَّلًا إِنَّمَا هِیَ عَشْرُ رَکَعَاتٍ وَ السَّبْعُ إِنَّمَا زِیدَتْ عَلَیْهَا بَعْدُ فَخَفَّفَ اللَّهُ عَنْهُمْ تِلْکَ الزِّیَادَةَ لِمَوْضِعِ السَّفَرِ وَ تَعَبِهِ وَ نَصَبِهِ وَ اشْتِغَالِهِ بِأَمْرِ نَفْسِهِ وَ ظَعْنِهِ وَ إِقَامَتِهِ لِئَلَّا یَشْتَغِلَ عَمَّا لَا بُدَّ لَهُ مِنْ مَعِیشَةٍ رَحْمَةً مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ تَعَطُّفاً عَلَیْهِ إِلَّا صَلَاةَ الْمَغْرِبِ فَإِنَّهَا لَمْ تُقَصَّرْ لِأَنَّهَا صَلَاةٌ مَقْصُورَةٌ فِی الْأَصْلِ. (من لایحضره الفقیه،ج 2،ص 137)
[15]. همان.
[16]. ایوب نظری، اسرار و شگفتیهای نماز، 126.