جستجو

آرشيو

تماس با ما

درباره ما

صفحه نخست

 
تاريخ درج: دوشنبه، 8 مهر 1398     
محاکمه‌ی پدر عروس به خاطر قتل خواستگار

روزنامه ایران: 19 تیر سال 96 به‌دنبال مرگ مشکوک پسر 25 ساله‌ای به‌نام فرید در یکی از بیمارستان‌های ورامین پرونده ای در نیروی انتظامی تشکیل شد.

در نخستین تحقیقات مشخص شد، پسر جوان در جریان درگیری با پدر دختر مورد علاقه‌اش با ضربه چاقو به سینه‌اش مجروح و به بیمارستان منتقل شده، اما به‌دلیل شدت جراحات فوت کرده است.

با انتقال جسد به پزشکی قانونی، عامل قتل به‌نام مهران 50ساله خیلی زود دستگیر شد، او در بازجویی‌ها به جرمش اقرار کرد و به مأموران گفت: «فرید، دخترم را دوست داشت و من از این موضوع بی‌خبر بودم. روزی که او را در خانه‌ام دیدم عصبانی شده و با هم درگیر شدیم.در آن درگیری یک چاقو که غلاف داشت به طرف او پرتاب کردم اما نمی‌دانستم باعث مرگ فرید می‌شود.»به این ترتیب مهران بعد از بازسازی صحنه به اتهام قتل عمد روانه زندان شد.

صبح روز گذشته پرونده روی میز قضات شعبه هشتم دادگاه کیفری به ریاست قاضی مهدی رحمانی و مستشار قاضی محمدی قرار گرفت. بعد از اعلام رسمیت جلسه، نماینده دادستان کیفرخواست را قرائت کرد، سپس پدر مقتول در جایگاه قرار گرفت و گفت: «پسرم مهندس آی‌تی و از نخبه‌های یکی از دانشگاه‌های دولتی بود. داغ او کمر مرا شکست به همین دلیل برای متهم درخواست قصاص دارم.»در ادامه مادر مقتول نیز درخواست قصاص کرد،

سپس متهم بنا به دستور ریاست دادگاه در جایگاه قرار گرفت و در شرح ماجرا گفت: روز حادثه از محل کارم مرخصی گرفته بودم تا کمی زودتر به خانه بیایم. وقتی نزدیک خانه شدم، پسرجوانی را دیدم که وارد خانه ما شد. همسرم خیاط است، به همین دلیل وقتی فرید را دیدم فکر کردم پسر یکی از مشتری‌های همسرم است که برای تحویل لباس آمده است. دقایقی در خیابان ایستادم، اما خبری از پسر جوان نشد. تصمیم گرفتم وارد خانه شوم. زنگ زدم وقتی دخترم در را باز کرد، سراغ پسر جوان را گرفتم اما دخترم جواب نداد. همان موقع فرید را دیدم که از دستشویی بیرون آمد و فرار کرد. صدایش کردم و دنبالش دویدم اما نتوانستم او را بگیرم. بعد متوجه شدم همسرم نیز در خانه نبوده است. خیلی عصبانی بودم وقتی همسرم به خانه برگشت سعی کرد مرا آرام کند و گفت: فرید خواستگار دخترمان است.از همسرم خواستم به فرید بگوید برای صحبت به خانه ما بیاید اما وقتی آمد با او درگیر شدم. پسر جوان بار دیگر پا به فرار گذاشت. در آن لحظه چاقوی غلاف‌داری را که در حیاط بود، برداشتم و به سوی او پرتاب کردم. مقتول به سمت خیابان رفت، اما ناگهان در چاله افتاد. خودم را به آنجا رساندم که متوجه شدم چاقو به سینه او برخورد کرده است.

متهم در آخرین دفاعش گفت: باور کنید فکر نمی‌کردم پرتاب چاقوی غلاف‌دار باعث مرگ مقتول شود. من قصد کشتن او را نداشتم، در آن لحظه غیرتی شده بودم و می‌خواستم او را ادب کنم.

پس از پایان اظهارات متهم، قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.‌
 




درج يادداشت و نظرات

نام:
  ايميل:
توضيحات: