مشرق: در مقدمه این این کتاب که از سوی مجمع پیشکسوتان تخریبچی به چاپ رسیده است سرلشکر حاج قاسم سلیمانی نوشته است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
فلیقاتل فی سبیل الله الذین یبشرون الحیوه الدنیا بالاخره
و من یقاتل فی سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نوتیه اجرا عظیما
(سوره نساء آیه74)
این کتاب رایحهای است بوستان معطر مردان مردی که بارها بر مسیر به انحراف رفتهی بشریت، طریق جدیدی گشودند و خطی سرخ و ماندگار را برای گم نشدنها و نیفتادن در انحرافها، نشانگذاری کردند. این کتاب که با همت مردان لمس کنندهی آن بوستان و استشمام کنندهی آن رایحهها به تحریر درآمده است، ذره نوشتهای است از حقیقت آن دنیای نادیده در نیمههای تاریک شب. آفریدهای که ملائکهالله با دیدن عظمتش سر بر سجدهی خاک نهادند و فریاد تبارکالله احسن الخالقین سردادند.
سرگذشت مردان پاره پاره و تکههای بر زمین فرش شده برای عبور جندالله در حمایت از حزبالله. غنچههای آویزان بربلندیای سیم خاردارها.سرگذشت بیدست و پاها. سرگذشت چشمهای برخاک افتاده.
کلمهی تخریب، شاید برای آنچه میبایست در وصف آن جوانان و مردان با عظمت نقل کرد، عبارت جامعی نباشد. وقت نوبت به توصیف این مجموعهی استشهادی فداکار میرسد، فکر و قلم از یافتن کلمهای که قادر به ترسیم آن حقیقت باشد،عاجز میماند واژهی تخریب و نام بچههای تخریب برای آشنایان جنگ، ترسیمی است از نیمههای تاریک شب . انسانهای شلاقزده بر ترس و دلهره. لبهایی که در زیر نور کم فروغ ماه، در درون هزاران تلهی مرگ، مشغول ذکر خداست. دست و پاهایی که برای بر زمین افتادن، بیتابی میکنند. چشمان زیبایی که با دقت مینگرند و میجویند و برای حفظ دیدگان دیگری بر زمین میافتند.
همهی اینها حوادث بیفریادی است که صدای آه آن را هم، دشمن در چند قدمی نمیشنود. معبری که با سرخی خون، ترسیم عبور میکند وبا ابدان بر زمین افتاده، نشان گذاری میشود تخریب یعنی نافلههای پشت تلههای مرگ. سجدههای شکر پس از بازگشت؛ نه برای زنده ماندن، بلکه برای توفیق حیات بخشیدن. تخریب یعنی ختم داوطلبانهی زندگی خود برای حیات دیگران. تخریب یعنی قرائت کمیل و عاشورا که با جان خوانده میشد و کمتر عارفی چنین حضور حقیقی را به خود دیده است تخریب قدم زدن در نزدیکترین سرزمین خدا مردانی که علی و فاطمه علیه السلام و اولاد مطهرشان به دیدنشان آمدند. سرهای بر زانو گرفتهی ائمه. تخریب یعنی خندهِ کشته شده بر لبان فتح شدهی مردی در انتهای معبر. مردان خفته بر طریق مرگ، برای عبور بهشتیان به صراط نور.
چه بگویم؟! قلم از ترسیم، عاجز. زبان از بیان، قاصر و قلب از یاد آن، غیر طاهر.
تخریب یعنی جعفرزاده، اقبالی، طالبی، انجم شعاع، باقری، حسینی ، اخلاصی و...
یادگارانی که نامشان قلبم را میفشارد و یادشان ذک رروزانهام است اسماء حسنایی که خداوند به خلقتشان مباهات میکند. آفرین و رحمت خداوند بر قلم و قدمی که آنها را نه برای خود آنها، بلکه برای این نسل تشنه بشناساند و بنمایاند.