روزنامه ایران: مدتی قبل مرد جوانی به اداره پلیس رفت و از اسیدپاشی همسرش شکایت کرد و گفت من نقاش ساختمان هستم. هفت سال قبل عاشق دختر خالهام شدم و با او ازدواج کردم و یک فرزند هم داریم.
او ادامه داد: مدتی قبل به همراه دوستانم برای سفر تفریحی به شمال رفتیم. کنار دریا بودیم که خانم جوانی به همراه دوستانش از من خواستند از آنها عکس بگیرم. در حالی که من مشغول صحبت با آن خانم جوان بودم یکی از دوستانم شیطنت کرد و از ما چندین عکس گرفت. بعد هم عکسها را برای همسرم فرستاد و همین شیطنت باعث اختلاف شدید بین من و همسرم -شادی- شد. او چندین بار قهر کرد و مدعی بود که من به او خیانت کردهام. خیلی تلاش کردم تا او را راضی به آشتی کنم بالاخره هم موفق شدم و همسرم به خانه برگشت.
اسیدپاشی شبانه
مرد جوان ادامه داد: من به غیر از نقاشی سرایدار خانهای در شمال تهران نیز هستم. یک شب که در حال استراحت بودم ناگهان بر اثر سوزش شدید صورتم که ناشی از ریختن مایعی روی سر و صورتم بود از خواب پریدم وقتی چشم باز کردم همسرم را دیدم که با ظرفی بالای سرم ایستاده است و بعد هم با عجله فرار کرد. تمام صورتم میسوخت و به سختی خودم را به خانه یکی از ساکنان ساختمان که دکتر بود رساندم و بیهوش شدم. بعد از چند روز بستری بودن در بیمارستان گفتند چشم چپم نابینا شده و بعد هم مرخص شدم و به خانه برگشتم اما از همسرم خبری نبود.
مرد جوان گفت: نمیدانم چرا همسرم این کار را با من کرد. من هرگز به او خیانت نکرده بودم حتی بعد از اسیدپاشی به خاطر علاقهای که به همسرم داشتم از او شکایت نکردم و دوباره به سراغش رفتم و او را بخشیدم اما بهتازگی متوجه شدم که او قصد مهاجرت به خارج از کشور را دارد.با اینکه این بلا را سرم آورده بود متنبه نشده و میخواست بدون آنکه من از ماجرا باخبر شوم به یکی از کشورهای اروپایی برود.حالا من از همسرم به خاطر اسیدپاشی شکایت دارم.
اظهارات متناقض
با شکایت این مرد افغانستانی به دستور بازپرس مصطفی واحدی، زن جوان بازداشت شد. زمانی که شادی در مقابل بازپرس جنایی قرار گرفت، ادعایی متفاوت را مطرح کرد: من هرگز نمیخواستم به همسرم اسید بپاشم و ماجرای اسیدپاشی یک حادثه بود.
روزی که چشم شوهرم آسیب دید، او درحال گذاشتن قفس قناری روی دیوار بود و من هم میخواستم با اسید لوله گرفته شده چاه آشپزخانه را باز کنم اما یک دفعه همسرم از صندلی پایین آمد و من تعادلم را از دست دادم و مایع چاه بازکن روی او ریخت. آن روز به قدری ترسیدم که فرار کردم و به افغانستان رفتم اما بعد از مدتی هم برگشتم.
او ادامه داد: همسرم بههمراه پسرخاله و پسردایی من خانهای در شهریار اجاره کرده و زنی را هم صیغه کرده است. آنطور که من از ماجرا باخبر شدم، شوهر سابق این زن در زندان بوده و پس از آزادی از ماجرای ازدواج همسرش باخبر شده و بهدنبال انتقام از همسر من بوده است. ما حتی از ترس جانمان مدتی خانه را ترک کردیم تا آبها از آسیاب بیفتد. بهدنبال اظهارات زن جوان، به دستور بازپرس شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی پایتخت پرونده در اختیار کارآگاهان اداره شانزدهم قرار داده شد و تحقیقات در این خصوص و بررسی اظهارات آنها ادامه دارد.