تهرانی نیوز - پايگاه اطلاع رسانی تهرانی نيوز

[نسخه مخصوص چاپ ]

TEHRANINEWS.IR


درباره مدرک «دکترایِ» دکتر شریعتی
تاريخ خبر: يکشنبه، 24 دی 1396 ساعت: 09:15

 

وبلاگ > دانشمندی، رضا - طبیعی است که در آن سال‌ها هر وقت هر کس می‌گفت «دکتر»، منظورش دکتر شریعتی بود. ... ما در آن سال‌ها تنها کسی که «دکترای»اش را به رسمیت می‌شناختیم، «دکتر شریعتی» بود.

 

دیدن و شنیدن برخی اظهارنظرها در شبکه‌های اجتماعی (از جمله «یوتیوب») دربارۀ دکترای مرحوم علی شریعتی، برایم یادآور این جمله‌ها‌ از مقدّمۀ کتاب «در خشت خام»(1) شد.

برای نمونه، عباس میلانی به تازگی با استناد به دو کتاب «علی رهنما» و «جلال متینی» گفته است: [شریعتی]«دکترای یونیورسیته» داشته که در سطح فوقِ لیسانس هم در دانشگاه تهران محسوب نمی‌شود. برای همین در دانشگاه تهران اجازۀ تدریس نداشت. در دانشگاه تهران کسی با «دکترای یونیورسیته»، دانشیار که چه عرض کنم، معلّم هم به سختی می‌شد. ولی چون بورسیه دانشگاه مشهد بود، آن‌جا بالاخره پذیرفتندش. نحوۀ بورسیه‌شدن هم به نظرم قابل تعمّق هست. شریعتی است که با ردکردن همۀ دانشجویانِ دیگر در کلاس عربی، دانشجوی شاگرد اوّلِ مستحّقِ بورس را از گرفتن بورس محروم می‌کند، و خودش با بورس دولتی می‌رود به آنجا [فرانسه] و یک تز 120 صفحه‌ای می‌نویسد [فضائل بلخ] که ترجمۀ یک متن صوفیانه است و با آن دکترای یونیورسیته بر می‌گردد.

پیش از پرداختن به دو کتاب پیش‌گفته، روایت «پوران شریعت رضوی» همسر مرحوم شریعتی ارائه می‌شود.

روایت پوران شریعت رضوی 
همسر مرحوم شریعتی در کتاب «طرحی از یک زندگی»(2) می‌نویسد: علی در آغاز تحصیلات، یعنی، 1338ش. در دانشگاه سوربن بخش ادبیات و علوم انسانی (قرون وسطی و تاریخ اسلام) ثبت‌نام کرد. وی به پیشنهاد دوستان و علاقۀ شخصی خود، به قصد تحصیل در رشتۀ جامعه‌شناسی به پاریس رفت، اما پس از ورودش به پاریس، مطّلع شد که باید دکترایش در ادامۀ رشتۀ تحصیلیش - ادبیات فارسی - باشد. از این‌رو با آقای پروفسور «ژیلبرت لازار» که استاد شرق‌شناس زبان و ادبیات فارسی بود، گفتگو کرد و به راهنمایی و پیشنهاد ایشان قرار شد، موضوع رسالۀ علی؛ کتاب «تاریخ فضائل بلخ»، اثری مذهبی، متعلّق به قرن 13 میلادی که توسط «صفی‌الدّین [بلخی]» نوشته شده بود، باشد. 

شریعت رضوی به نوع دکترای مرحوم شریعتی هم اشاره کرده است: وی [شریعتی] در این سال (1963م.) از رسالۀ خود نیز دفاع کرد و رسماً از دانشگاه با درجۀ «دکتری یونیورسیته» فارغ‌التحصیل شد. او همین‌جا در پاورقیمی‌نویسد: برخی با اشاره به نمره و Mention رسالۀ دکترای ادبی، که علی پیش از بازگشت به ایران زیر نظر پروفسور «لازار» گذرانده بود، یعنی تصحیح و ترجمه و تحشیۀ متنِ ادبی تاریخی «فضائل بلخ»، خواسته‌اند مقام علمی او را تخطئه کنند. گویی کسب درجۀ افتخارآمیز، برای کسی چون «علی شریعتی» با این همه اثر علمی کار شاقی بوده است! مگر من که به‌رغم مشکلات بارداری و داشتن دو بچۀ دیگر، دکترای خود را با درجۀ خیلی افتخارآمیز گذراندم، به کمک و هدایت خود علی نبود؟ پس آیا این دلیل برتری علمی من بر اوست؟ و آیا مقامی بالاتر از دبیری دبیرستان‌های مشهد و تهران (صرف نظر از ارزش معنوی آن) عایدم شد؟(ص78)

روایت جلال متینی
جلال متینی، استاد تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد که در آن زمان مسؤولیت‌های مختلفی در دانشگاه و دانشکده ادبیات داشته، در کتاب خاطرات خود با عنوان «دکتر علی شریعتی در دانشگاه مشهد (فردوسی)»(3)، و در بخش «چگونه علی شریعتی با بورس دولتی به فرانسه رفت/ اتفاقاً رتبۀ اول را حائز شدم!» می‌نویسد: شریعتی دیپلمۀ «دانشسرای مقدماتی مشهد» بود و کارمند ادارۀ فرهنگ که به تدریس مشغول بود. «دانشکدۀ ادبیات» در سال 1334 در مشهد افتتاح گردید و او توانست ضمن تدریس در مدارس، به تحصیل در «رشتۀ زبان و ادبیات فارسی» آن دانشکده بپردازد. 

شرط بورسیه
متینی ادامه می‌دهد: آن زمان دورۀ لیسانس در دانشگاه‌های ایران سه سال بود و دانشجوی رتبۀ اول هر رشته برای ادامۀ تحصیل به خارج اعزام می‌گردید. شاگرد رتبۀ اوّلی که از این امتیاز استفاده می‌کرد می‌بایست در دورۀ تحصیل خود نه مردود شده باشد و نه در درسی تجدیدی. شریعتی حائز این دو شرط بود. البته رتبۀ اوّل شدنش، مرهون لطف خاص «سیّد احمد خراسانی» یکی از معلّمان دانشکده بود که در امتحان یکی از درس‌ها به وی نمرۀ قبولی داد و «صالحی آذر» همکلاس وی را که سال‌های اوّل و دوم شاگرد اوّل بود، تجدیدی کرد. با این کار روشن شده بود که شریعتی شاگرد رتبۀ اول خواهد شد و به فرنگ اعزام خواهد گردید. یکی دو تن از دست‌اندرکاران دانشکدۀ ادبیات، از جمله «دکتر جمال رضایی» معاون دانشکده، در همان زمان به خراسانی یادآوری کرده بودند که این کار شما موجب تضییع حقّ فلان دانشجو خواهد شد که معدّلش از همه بیشتر است و تا حال هم تجدیدی نداشته. حال آن‌که شما او را تجدیدی کرده‌اید. خراسانی به آنان پاسخی می‌دهد به این مضمون که من آیندۀ شریعتی را خوب می‌بینم، می‌خواهم برود اروپا و با دست پُر برگردد. (ص24)

متینی در ادامه توضیح می‌دهد: متأسفانه دانشگاه مشهد و دیگر تشکیلات دولتی مسیر آیندۀ بورسیه خود را تعیین نکردند که در چه رشته‌ای باید به ادامۀ تحصیل بپردازد. اگر حسابی در کار بود، شاگرد رتبۀ اوّل رشتۀ زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مشهد را بایستی برای گرفتن درجۀ فوق لیسانس و دکتری در این رشته به دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران می‌فرستادند. البتّه با دادن کمک مالی، تا از دانشگاه تهران درجۀ دکتری زبان و ادبیات فارسی بگیرد، نه این‌که لیسانسۀ زبان و ادبیات فارسی دانشکدۀ ادبیات مشهد را تنها برای اخذ «دکتری دانشگاهی» (در چه رشته‌ای؟) به خارجه بفرستند. البتّه این شیوۀ غلط سال‌ها در کشور ما ادامه داشت. (ص25)

رشتۀ تحصیلی 
متینی ذیل «شریعتی در فرانسه در چه رشته‌ای تحصیل کرد؟» می‌نویسد: در کشور فرانسه، در سال‌های مورد بحث ما، در اکثر رشته‌های تحصیلی و از جمله رشته‌های زبان و علوم انسانی، دو گونه دکتری به دانشجویان می‌دادند: یکی درجۀ «دکتری دولتی» [Doctorat d'État] و دیگری «دکتری دانشگاهی» (Doctorat d'Universite). از ایرانیان بسیار به ندرت کسی مانند «دکتر غلامحسین صدّیقی» در یکی از رشته‎های علوم انسانی به اخذ «دکتری دولتی» از کشور فرانسه نائل آمده است؛ زیرا ثبت‌نام در این دورۀ تحصیلی، از نظر علمی، نیاز به مقدّماتی دارد که اکثر خارجیان فاقد آنند. در حالی‌که «دکتری دانشگاهی» در فرانسه مطلقاً ارزش علمی و استخدامی ندارد. داوطلبان اخذ «دکتری دانشگاهی» حتّی ملزم به انتخاب درس یا درس‌هایی و شرکت در کلاس و توفیق در امتحان یا امتحاناتی هم نبودند. تنها با ارائۀ مدرک لیسانس خود، برای «دکتری دانشگاهی» در رشتۀ مورد علاقۀ خود ثبت‌نام می‌کردند و حتّی ضرورت نداشت که رشتۀ دکتری دنبالۀ رشتۀ تحصیلی لیسانس ایشان باشد. دانشجو تنها می‌بایست چند بار - طی مدّتی که حدّاقل آن‌را دانشگاه تعیین کرده بود - «ثبت‌‌نام» می‌کرد. وی پس از ثبت‌نام اوّل، استادی را برای راهنمایی رساله‌ای که در نظر داشت بنویسد، انتخاب می‌کرد و پس از کسب موافقت او و به راهنمایی وی، به نوشتن رسالۀ دکتری خود می‌پرداخت و هنگامی که دفعات ثبت‌نامش کامل می‌گردید و رساله‌اش نیز آماده می‌شد، با موافقت استاد، جلسه‌ای برای دفاع از رسالۀ او تشکیل می‌شد. این دکتری در درجۀ اوّل برای مستعمرات فرانسه مثل تونس و مراکش و الجزایر برنامه‌ریزی شده بوده است، و در ضمن برخی از کشورها هم - مثل ایران - آن‌را به عنوان «دکتری» می‌پذیرفتند. چنان‌که کشورهایی هم بودند که «دکتری دانشگاهی» فرانسه را به‌رسمیت نمی‌شناختند، همان‌طور که در دانشگاه مشهد (فردسی) نیز از چند سال پیش از انقلاب اسلامی، دیگر کسی را با این مدرک استخدام نکرد و بدین سبب به‌شدّت مورد حملۀ دارندگان «دکتری دانشگاهی» قرارگرفت. (صص 27و28)

قدیس‌شناسی؛ «شایستگان بلخ» 
متینی در مورد موضوع رسالۀ دکتری شریعتی می‌نویسد: رسالۀ «دکتری دانشگاهی» دکتر شریعتی «ترجمۀ خلاصۀ یک فصل از نسخۀ خطی کتاب فارسی «فضائل بلخ»(4) به زبان فرانسه بود. فضائل بلخ کتابی است که چند سال پیش از انقلاب اسلامی متن کامل آن به تصحیح «عبدالحی حبیبی» دانشمند فاضل افغانی در سلسله انتشارات «بنیاد فرهنگ ایران» به چاپ رسید. این کتاب بک متن سنگین فلسفی یا ادبی نیست که ترجمۀ آن کار هر کسی نباشد، بلکه متن بسیار ساده‎ای‌ست در شرح احوال بزرگان شهر بلخ که مؤلّف دربارۀ هر یک از آنان حداکثر یکی دو صفحه‌ای نوشته است. (ص31)

متینی ادامه می‌دهد: وقتی دکتر شریعتی را به استادیاری رشتۀ تاریخ دانشکدۀ ادبیات مشهد برگزیدند، که با توجه به مدرک تحصیلی او موجب تعجّب شد، نامۀ «محرمانه» از دانشکدۀ ادبیات مشهد به دانشگاه پاریس دربارۀ سوابق تحصیلی شریعتی در آن دانشگاه نوشتم؛ و این کار البته سنّتی‌ست جاری در دانشگاه‌ها. جوابی که از دانشگاه پاریس آمد، اگر اشتباه نکنم فتوکپی دو برگ بود به خطّ اعضای ژوری دفاع رسالۀ دکتری شریعتی و خلاصۀ آن این بود که این رساله قابل قبول نیست (در حالی‌که دانشگاه پاریس تا آن زمان رسالات بی‌سروته بسیاری را برای دکتری دانشگاهی پذیرفته بود)، ولی چون نویسندۀ رساله با بورس دولت ایران مشغول تحصیل بوده است و امکان تمدید بورس نیز برایش وجود ندارد، رسالۀ او را می‌پذیریم! آن هم با پایین‌ترین درجه، یعنی Passable. (ص32) ... [این رساله] از یک‌صدوبیست صفحۀ ماشین شده تجاوز نمی‌کرد. ... نکتۀ مهم آن است که دکتری دانشگاهی شریعتی در «تاریخ» هم نبود، بلکه او را دکتر در Hagiology شناخته بود که چیزی می‌شود معادل شرح‌حال (بیوگرافی) یا«مقامات» قدیسین [ادبیات مقدّس/حجیت‌شناسی]. ولی ادارۀ ارزیابی مدارک تحصیلی خارجی وزارت آموزش‌وپرورش بر طبق چه ضابطه‌ای این کلمه را به «تاریخ» ترجمه و دکتر شریعتی را دکتر در «رشتۀ تاریخ»معرفی کرده بود، خدا داناست. به استناد همین ترجمۀ نادرست، دکتر شریعتی توانست داوطلب استادیاری رشتۀ تاریخ شود، و به استادیاری تاریخ - و نه تاریخ اسلام - دانشکدۀ ادبیات مشهد برگزیده شود. (ص33) 

اما همسر مرحوم شریعتی در نخستین صفحه‌های کتاب «طرحی از یک زندگی»، و ذیل «شریعتی در یک نگاه» می‌نویسد: 1342؛ اتمام تحصیلات و اخذ مدرک دکترا در «رشتۀ تاریخ» و گذراندن [مستمع آزاد] کلاس‌های جامعه‌شناسی. 

روایت علی رهنما 
علی رهنما در کتاب «مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد»(5)، می‌نویسد: او[شریعتی] قبلاً در سال 1334ش. به‌هنگام تحصیل در سال اوّل دانشکدۀ ادبیات مشهد، به جلال‌الدّین فارسی گفته بود که نمی‌خواهد مانند پدرش از راه معلّمی و مدرسه امرار معاش کند. شریعتی همواره قصد داشت در دانشگاه تدریس کند و به همین منظور مجبور بود مدرک دکتری بگیرد.(ص173)

با این وصف، رهنما توضیح می‌دهد: در آن زمان، دانشجویان خارجی می‌توانستند یا - مانند دانشجویان فرانسوی - مدرک «دکترای دولتی» بگیرند و یا برای اخذ «دکترای دانشگاهی» که تنها دانشجویان خارجی مجاز به اخذ آن بودند، ثبت‌نام کنند. بدیهی است که اخذ «دکترای دولتی» مستلزم تلاش بیشتر و تهیۀ رساله‌ای پُربارتر و دشوارتر بود. در آن زمان، دولت ایران به دانشجویان اجازه داده بود یکی از این دو نوع مدرک را به‌دل‌خواه اخذ کنند و هر دوی آن‌ها نیز در ایران همتراز تلقی می‌شد. برای شریعتی، احتمالاً مسألۀ نگارش و تهیۀ رساله برای «دکترای دولتی یا دانشگاهی» محلّی از اعراب هم نداشت؛ او می‌خواست برای گرفتن تصدیق خود، کوتاه‌ترین و آسان‌ترین راه موجود را بپیماید. شریعتی در اواخر تابستان 1960م. - پس از مراجعت از ایران - برای رسالۀ دکتری ثبت‌نام کرد و درصدد انتخاب یک استاد راهنما در حوزۀ زبان و ادبیات فارسی برآمد. او با «ژیلبر لازار» تماس گرفت و از وی خواست موضوعی را برای رسالۀ دکتری پیشنهاد کند. لازار که از وجود یک متن فارسی با عنوان «فضائل بلخ» نوشتۀ «صفی‌الدّین بلخی» در بخش نُسخ خطّی کتابخانۀ ملّی پاریس باخبر بود، به شریعتی پیشنهاد کرد این متن را تصحیح، حاشیه‌نویسی و به فرانسه ترجمه کند.(ص174) 

او در ادامه می‌نویسد: در ژوئن 1963م. شریعتی حدود یکسال قبل از بازگشت به ایران و دقیقاً پیش از کناره‌گیری از ایران آزاد، کاربر روی 115 صفحه متن تایپ شده به همراه کتاب‌شناسی و یادداشت‌ها، و 113 صفحه متن تصحیح شدۀ فارسی را به پایان رساند.(ص174)

رهنما به نقل از «لازار» می‌گوید: «کیفیت رساله عالی نبود، اما در آن دوره معیارها فرق می‌کرد». در 21 ژوئن 1963م. رسالۀ شریعتی از سوی هیأت داوران با درجۀ قابل قبول - پایین‌ترین درجۀ ممکن - پذیرفته شد.(ص175)

او یادآوری می‌کند: مدّتی بعد، در 12 مارس 1964م. وابستۀ فرهنگی سفارت ایران در فرانسه دکترای شریعتی راتأیید نمود و آن‌را همتراز با «دکترای دانشگاهی» در «ادبیات» - و نه در ادبیات فارسی - دانست. باید گفت که سفارت جز قید درجۀ «ادبی» چارۀ دیگری نداشت؛ زیرا دانشجویی که مدرک کارشناسی خود را در رشتۀ ادبیات اخذ کرده باید همان رشته را ادامه می‌داد. این، در اصل، همان مخمصه‌ای بود که شریعتی به آن گرفتار شده بود. در هر حال، شریعتی با اطمینان از این که با ثبت عبارت «تاریخ قرون میانۀ اسلام» در دانشنامۀ خود خواهد توانست مقامات ایرانی را متقاعد کند که در رشتۀ تاریخ دکترا گرفته است، آمادۀ بازگشت به وطن شد.(ص176)

***

اما چند نکته:
-موارد بیان‌شده کشف جدیدی نیست، بلکه صرفاً از لابه‌لای اسناد و کتاب‌ها بیرون آمده و برای چندمین بار رسانه‌ای شده است، اما آن‎چه پُرارج و گران‌مایه است بازخوانی گذشته است، که همیشه پندآموز است و تقدّس‌زُدا

-شاید «پایانِ باز» بهتر باشد! اما کتمان‌پذیر نیست: عجیب مردمانی هستیم؛ اگر میل‌مان باشد و بنای توجیه داشته باشیم، از سوراخِ سوزن می‌گذریم، و خدا نکند لَج کنیم، دل‌مان نخواهد یا عِرق قبیله‌گرایایی‌مان گُل کند، از در دروازه هم رد نمی‌شویم. «واقعیت‌‌سنج» ما مدّت‌هاست از کار افتاده و دل‌بخواهانه می‌اندیشیم! و عاشقانه بُت می‌سازیم. ناترازمندی تاریخی داریم؛ گاه نقّادی بی‌رحم و سخت‌گیریم و گاه بی‌سبب چشم‌پوشی می‌کنیم. 

-نشانۀ برجستۀ مسؤولیت‌پذیریری و بلوغ، گرداندن انگشتِ اتهام به سوی خود است؛ چراکه مشکل مائیم. به قول سعدی: مردکی را چشم درد خاست، پیش بیطار [دام‌پزشک] رفت که دوا کن. بیطار از آن‌چه در چشم چارپای می‌کند در دیده او کشید و کور شد. حکومت به داور بُردند، گفت: برو هیچ تاوان نیست، اگر این خر نبودی پیش بیطار نرفتی.(گلستان سعدی/ باب هفتم؛ در تأثیر تربیت)


1 - ابراهیم نبوی، در خشت خام: گفت‌وگو با احسان نراقی، تهران: جامعۀ ایرانیان، 1378، مقدمه، ص 11.
2 - پوران شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، تهران: پژمان، 1378.
3 - جلال متینی، خاطرات جلال متینی؛ دکتر علی شریعتی در دانشگاه مشهد (فردوسی)، شرکت کتاب، 1393. (جلال متینی خاطرات خود دربارۀ دکتر شریعتی را در دو مقالۀ مفصّل در مجلّۀ «ایران‌شناسی» منتشر کرده است: 
-دکتر علی شریعتی در دانشگاه مشهد (فردوسی)، سال 5، شمارۀ 4، زمستان 1372
-دربارۀ دکتر علی شریعتی در دانشگاه مشهد (فردوسی)، سال 6، شمارۀ 2، تابستان 1373
4 - عبدالله ابن عمر صفی‌الدّین بلخی، فضائل بلخ، ترجمۀ عبدالحیّ حبیبی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، 1350.
5 - علی رهنما، مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد: زندگی‌نامۀ سیاسی علی شریعتی؛ ترجمۀ کیومرث قرقلو، تهران: گام نو، 1381.