جستجو

آرشيو

تماس با ما

درباره ما

صفحه نخست

 
تاريخ درج: سه شنبه، 8 فروردين 1396     
معمای پلیسی؛ قتل با برق در رستوران فرحزاد

میزان: صدای زنگ تلفن همراه سکوت خانه را شکست. سروان قبل از این‌که بچه‌ها بیدار شوند به تلفن پاسخ داد. اپراتور مرکز پلیس بود و از مرگ مشکوک مرد جوانی در رستورانی در فرحزاد تهران خبر داد. آن‌طور که مامور پلیس می‌گفت، شواهد حکایت از خودکشی این مرد دارد، اما قاضی دستور حضور افسر ویژه قتل در محل جنایت را داده‌است.

سروان آدرس را یادداشت کرد و راهی محل قتل شد. جنایت در یک باغ رستوران رخ داده بود و تعدادی از کارگران رستوران‌های اطراف هم در مقابل در جمع شده بودند. کارآگاه خودرو را در نزدیکی رستوران پارک کرد و پس از نشان دادن کارت شناسایی به سربازی که مقابل در ایستاده بود، وارد شد.

تیم بررسی صحنه جرم در انتهای رستوران در حال مستندسازی از صحنه جرم بودند. ماموران کلانتری هم از افرادی که در محوطه رستوران حضور داشتند، بازجویی می‌کردند.

افسر کلانتری وقتی فهمید سروان به آنجا رسیده به سمتش آمد و گزارش اولیه ماجرا را تشریح کرد. «مرگ بر اثر برق‌گرفتگی بوده است. یکی از کارگران رستوران بعد از تعطیلی اینجا به خودش برق وصل کرده و مرگ دلخراشی را رقم زده است. مهدی اهل شهر دیگری است و از شش ماه قبل در این رستوران مشغول به کار شده بود. بر اساس آنچه پزشک جنایی اعلام کرده، مرگ حدود دو ساعت قبل رخ داده است.»

انگیزه اش برای خودکشی چه بوده؟

معلوم نیست. او از یکماه قبل مدیر داخلی رستوران شده و وضع مالی‌اش هم بهتر شده بود. فکر نمی‌کنم او به دلیل مشکل مالی خودکشی کرده باشد. یکی از دوستانش که جسد را پیدا کرده بود می‌گوید، به خاطر مشکلات روحی و شکست عشقی دست به این کار زده است.

مورد مشکوکی در رستوران ندیدی؟

نه، همه چیز عادی به نظر می‌رسد، همان فرضیه خودکشی درست است.

از خودش دستنوشته‌ای باقی نگذاشته است؟

نه، ما چیزی پیدا نکردیم.

سروان گشتی در باغ رستوران زد و به محل حادثه رفت. جسد مهدی روی تختی چوبی قرار داشت. آثار سوختگی روی مچ دستش مشخص بود.

کارگران در گوشه‌ای ایستاده بودند و صدای پچ پچ آنها به گوش می‌رسید.

سروان به سمت آنها رفت و بدون این‌که خودش را معرفی کند مشغول صحبت با آنها شد. آن‌طور که کارگران می‌گفتند، مهدی خیلی پرنشاط و مهربان بود. البته چند ماه قبل شکست عشقی خورده بود و ضربه سختی برای او بود.

مهدی و ساسان با هم روی یک تخت می‌خوابیدند و میانه خوبی با هم داشتند. ساسان پیش از این مدیر داخلی بود، اما بد‌رفتاری‌هایش با مشتریان باعث شد، مدیر رستوران او را مسئول آشپزخانه کند.

سروان داخل اتاق مدیریت رفت و از افسر کلانتری خواست ساسان را برای تحقیقات به آنجا بیاورد. پسر جوان در حالی که سعی می‌کرد خود را آرام نشان دهد گفت: مهدی، تا دو ساعت قبل هیچ مشکلی نداشت. جفتمان بی‌خواب شده بودیم و با هم صحبت می‌کردیم. تصمیم گرفتم دوش بگیرم شاید کمی آرام شوم و بتوانم بخوابم. نیم ساعت بعد که از حمام بیرون آمدم با جسد مهدی روبه‌رو شدم سیم را از پریز برق بیرون آوردم. فکر کنم او به دلیل شکست عشقی خودکشی کرد، وگرنه مشکلی نداشت که دست به این کار بزند.

پس از بررسی صحنه کارآگاه مطمئن شد که مهدی نه‌تنها خودکشی نکرده، بلکه توسط ساسان به قتل رسیده است.




درج يادداشت و نظرات

نام:
  ايميل:
توضيحات: