جستجو

آرشيو

تماس با ما

درباره ما

صفحه نخست

 
تاريخ درج: چهارشنبه، 6 بهمن 1395     
روایتی از زخم های سر باز زده حادثه پلاسکو

تلخ هم درصد دارد ؛ غم هم اندازه دارد ؛ اما می توان این بار شک کرد بر میزان تلخی  واقعه ای که کام مردم را زهر کرد؛ می توان غم بی اندازه را بر چهره های دود گرفته و خسته ای دید که با همه توان برای نجات جنگیدند ، دم نزدند و حالا بعد از هفت روز، ماتم رفتن یار و ماندن دل، بر جا مانده است ؛ این بار چهارشنبه سوری آخرین پنجشنبه دی ماه بود...یک آتش در دل ساختمان فرو ریخته می سوخت ؛ یک آتش در دل مادر و پدری که به هوای یک خبر آمده بودند ؛ یک آتش در دل خانواده ای روشن بود که سایه خانه شان خاکستر شد؛ یک آتش در دل خسته آتش نشانان محل عملیات ، یک آتش در دل تک تک هم وطنان می سوخت ؛ آتش زیاد بود ...


 

هم در ساختمان فرو ریخته آتش بود هم مقابل میدان حادثه ؛ یک آتش ساختمانی را به خاک نشانده بود و یک آتش اخلاق را ؛ آن سوی حادثه آتشی را تماشاگرانی به راه انداختند که فریادهای نیروهای آتش نشان هم آنها را از بند تماشا رها نمی کرد و حاضر نبودند از خودروی عملیات آتش نشانی در همان ساعات ابتدای حادثه پایین بیایند و راه را باز کنند ؛ خودسوخته هایی که یاد نگرفته بودند مرگ عکس نمی خواهد ؛ حریق عظیمی رو به روی پلاسکو به راه افتاد و سلفی ها انسانیت را سوزاند.

بیم ها و امیدها در پلاسکو موج می زد ؛ روزهای اول بود ؛ امید زبانه میزد ؛ آتش زبانه میزد ؛ نبرد بی وقفه با کوه آهن و آوار بود ؛ میدان داوطلبی باز بود. میخواستند همکارشان را ، یارشان را ، رفیقشان را پیدا کنند؛ بی تو نه عیش دارم و نه خواب و قرار ؛ ترس از کابوس از دست دادن بی خوابشان کرده بود ؛ بی قراری بود برای یافتن یک اثر و قرارشان رسیدن و باهم بودن بود.
نبض نجات می تپید اما یک صدا بیشتر نداشت ؛ دلواپسی و دلواپسی و دلواپسی ؛ ضربان حادثه کند شده بود ؛ خاموش نمی شد ؛ نه آتش خاموش می شد ؛ نه سوز دلی که از کنایه سوخته بود ؛ داغ تهمت ، داغ کم کاری ، داغ آموزشی ندیدن ، داغ نتوانستن ، هزار داغ برای آن بود که دل هایی را بسوزانند ؛ آتش می سوازند اما کنایه و ناکامی بیشتر دل سوخته شان کرده بود.

روزها را رسانه ها شمردند؛ در دومین روز از حادثه ، گزارش از سومین روز حادثه ؛ در چهارمین روز چه گذشت ؛ نشست حادثه پلاسکو در پنجمین روز ، اعلام دمای 540 درجه در پلاسکو طی ششمین روز ؛ خبرها و عکس ها ؛ گزارش ها و مصاحبه ها ؛ چه خوب رسانه ها به آتش حرف ها افتاند ، چه خوب قلم ها شعله به دل حادثه انداختند ؛ چه خوب برخی از آتش، ماهی گرفتند ؛ چه خوب برخی با آتش پلاسکو سور راه انداختند . یک سو آتش، ستون های فولادی را ذوب می کرد ؛ یک سو حرف ها و حدیث ها ستون های اخلاق را ؛ یک سو جنگ آوار بود و یک سو جنگ تکذیب .

امروز هفتمین روز است ؛ گزارش روز هفتم را پیش پیش می نویسم ؛ اینجا آوار آمده است ؛ اینجا محل عروج 16 آتش نشان است ؛ اینجا میدان مبارزه است ؛ ققنوسی از خاکسر بلند شده است؛ خاکسترش را می شناسیم ؛ چند روز پیش در هیاهوی نجات می دویدند ؛ فرمان ترک محل را نادیده می گرفتند ؛ حواسشان بود کسی در ساختمان پلاسکو نماند ؛ فریاد می زدند : فرار کنید ؛ خاکستر پلاسکو ارزش دارد ؛ خاک مقدس است که ایثار بر آن نقش بسته ؛ خاکی است که خاطره دارد از پرواز پروانه ها در شعله ها ؛ اینجا ققنوسی از خاکستر بلند شده است؛ حالا می دانند که قانون مشکل دارد؛ حالا می دانند که باید فکری برای بحران بکنند ؛ حالا مالک ها به فکر بیمه افتاده اند ؛ حالا می دانند گدازه های سلفی می سوزاند . حالا می دانند اخطارهای آتش نشانی را باید جدی گرفت ؛ حالا می خواهند کاری کنند.

آتش پلاسکو ناگفته های زیادی دارد ؛ ناگفته هایی که در آینده روایت می شوند؛ آخرین پنجشنبه دی ماه در پلاسکو فقط یک روایت بود از اینکه آتش نشانی به راستی نام درستی نیست؛ حقیقت آنها که آنجا بودند جانفشانی محض بود.




درج يادداشت و نظرات

نام:
  ايميل:
توضيحات: