جستجو

آرشيو

تماس با ما

درباره ما

صفحه نخست

 
تاريخ درج: سه شنبه، 6 مهر 1395     
کاندیداهای «مهره سوخته»انتخابات ۹۶

احمدی‌نژاد خودش را سوزاند | فاصله کوتاه بین «نامزد اصلح» بودن تا «مهره سوخته» شدن

سیاست > انتخابات - نام‌های زیادی به عنوان کاندیدای بالقوه انتخابات ریاست‌جمهوری پیش‌رو مطرح می شوند،نام‌هایی که گاهی رای‌آور نیستند و گاهی دیگر بعید به نظر می‌رسد از فیلتر شورای نگهبان رد شوند. برخی نیز با عملکردشان تبدیل به مهره سوخته شده‌اند.

 

مریم محمدپور- این روزها و در همه جا تقریبا سخن از کاندیداتوری چهره‌های مختلف برای مهمترین رقابت انتخاباتی اردیبهشت 96 است. برخی چهره‌ها به‌طور جدی‌تری از سوی گروه‌های سیاسی مطرح می‌شوند و برخی دیگر کمرنگ‌ترند. با این همه، تقریبا همه آنها که درباره انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم صحبت می‌کنند، بر این نکته اجماع‌نظر دارند که نباید سراغ «مهره‌های سوخته» رفت؛ اما سوال اینجاست که مهره سوخته کیست؟

مهره‌های سوخته در عرصه انتخابات را می‌توان به دسته‌های مختلف تقسیم کرد. عده‌ای به سبب مواضع و عملکردشان شانسی برای تایید صلاحیت و حضور در عرصه انتخابات ندارند. برخی پیش از این شانس خود برای پیروزی را آزموده‌اند و دریافته‌اند که سبد رأی درخور توجهی ندارند. برخی به‌دلیل اشتباه محاسباتی در زمان کاندیداتوری، عملا بخت خود برای انتخاب دوباره را از دست داده‌اند و برخی دیگر هم با وجود امکان رأی‌آوری و یا حتی احتمال تایید صلاحیت، کارنامه‌ای از خود به جای گذاشته‌اند که احزاب سیاسی را از خود دور می‌کنند.

آنهایی که می‌آیند و دیده نمی‌شوند

در عرصه انتخابات ریاست‌جمهوری گاهی چهره‌هایی حاضرند که با وجود سرشناس بودن، به‌دلیل قطعیت عدم تایید صلاحیت، چندان جدی گرفته نمی‌شوند.

مثلا در جریان انتخابات ریاست جمهوری 88 و 92، قاسم شعله‌سعدی از چهره‌های اپوزسیون در انتخابات نامزد شد و به‌دلیل کارنامه سیاسی‌اش، از سوی شورای نگهبان ردصلاحیت شد. همچنین در سال 76 و در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری هفتم، عزت‌الله سحابی به‌همراه ابراهیم یزدی و حبیب‌الله پیمان در انتخابات کاندیدا شد که هیچ‌یک از اینها هم تایید صلاحیت نشدند و شانسی برای رقابت انتخاباتی پیدا نکردند. دلیل سوخته بودن چنین مهره‌هایی در عرصه انتخابات، معمولا سوابق سیاسی‌شان است. موضوعی که پس از تحولات سال 88 باعث شد طیف وسیع‌تری از فعالان سیاسی را دربرگیرد. به‌طوری که امروز بسیاری از چهره‌های سرشناس اصلاح‌طلب نمی‌توانند خود را در مظان انتخاب قرار دهند.

محسن مهرعلیزاده را باید یکی از آنها دانست، فردی که زمانی با حکم حکومتی ردای کاندیدای رییس جمهوری را بر تن کرده بود حالا سایه ردصلاحیت را بر سر خود دارد.

البته این فهرست از مهره‌های سوخته انتخابات، تنها محدود به چهره‌های اصلاح‌طلب نمی‌شود. برخی اصولگرایان نیز از همین ویژگی برخوردار هستند که باید آنها را غایبان همیشگی انتخابات دانست. مثلا اسفندیار رحیم مشایی در سال 92 نامزد انتخابات شد اما شانسی برای حضور نیافت. 

افزون بر اینها، برخی چهره‌ها هم از نظر سنی آمادگی ریاست‌جمهوری را ندارند که از مشهورترین اینها باید به اکبر هاشمی رفسنجانی اشاره کرد.

خطای محاسباتی و فرصت‌هایی که از دست می‌رود

دسته دیگر از نیروهای سیاسی به‌دلیل اشتباه در زمان نامزدی، عملا سبد رأی خود را از دست رفته می‌یابند.

یکی از اشتباهات معمول چهره‌های سیاسی در قدرت نمایی انتخاباتی، رقابت با رئیس‌جمهور مستقر است. البته کاندیداتوری چهره‌های سیاسی در هنگام دور دوم انتخاب یک رئیس‌جمهور را الزاما نمی‌توان اشتباه تلقی کرد، اما معمولا باعث می‌شود که تازگی و جذابیت‌های فردی یک نامزد، تحت‌الشعاع نامزدی قبلی‌اش قرار گیرد. مثلا احمد توکلی یک‌بار در سال 72 و بار دیگر در سال 80 به رقابت با رئیس‌جمهور وقت پرداخت و البته در هردو انتخابات شکست خورد. موضوعی که باعث شد او دیگر نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری نشود. البته اگر توکلی در دوره‌هایی نامزد می‌شد که روسای جمهوری مانند هاشمی یا خاتمی کاندیدا نبودند، شاید با اطمینان خاطر بهتری می‌توانست در عرصه حضور داشته باشد. سبد رأی توکلی در هر دو این انتخابات نشان می‌دهد که تنها توانسته نظر موافق چهار میلیون رأی‌دهنده را جلب کند، به‌طوری که در سال 72 و در برابر اکبر هاشمی رفسنجانی وی به چهار میلیون رأی یعنی 23درصد آرا رسید و در سال 80 شانسی بیش از چهار میلیون و 600هزار رأی که معادل 16درصد آرا بود، نداشت.

کاندیداتوری نابهنگام، گریبان محسن رضایی و محمدباقر قالیباف را هم گرفته است. رضایی هرچند به‌دلیل آنچه وحدت اصولگرایان خوانده شد، سال 84 از ادامه رقابت‌های انتخاباتی کناره گرفت اما سال 88 پا به میدان رقابت نهاد و نه‌تنها در میانه منازعات شدید آن سال گرفتار شد، بلکه در دوقطبی سال 88، به جایگاهی بهتر از سومی نرسید. همین شرایط باعث شده تا اخیرا او رسما اعلام کند که نامزد انتخابات 96 نیست.

سرنوشتی مشابه برای قالیباف هم تکرار شد. کاندیدایی که هرچند آنقدر هوشمندی داشت که پس از شکست در انتخابات 84، در سال 88 نامزد انتخابات ریاست جمهوری نشود، اما در سال 92 و در شرایطی که موقعیت خود برای رأی آوری را مناسب می‌دید، مغلوب ائتلاف عارف و روحانی شد و رأی مناسبی به‌دست نیاورد؛ به‌طوری که حتی در شهر خود، مشهد هم اول نشد! آرای 4 و 6 میلیونی قالیباف در دو انتخابات 84 و 92 آنقدر نبود که او را به پاستور برساند. هرچند هنوز هم او را یک نامزد بالقوه انتخابات ریاست جمهوری به شمار می‌آورند اما داستان‌های اخیر درباره املاک نجومی شهرداری، موقعیت شهردار پایتخت را به‌جایی رسانده که لااقل علنا حرفی از نامزدی به میان نیاورد. برخی خبرهای پشت پرده اما از تمایل بخشی از اصولگرایان برای قرار گرفتن پشت شهردار تهران روایت می کنند. 

اما نه محسن رضایی که یک کاندیدای بالقوه با احتمال پایین در انتخابات سال 96 است و نه توکلی و قالیباف شاید هیچکدام نتوانند مهره مناسبی برای بازی انتخاباتی سال 96 باشند. مهره هایی که امروز باید آنها را سوخته دانست. 

خبرسازهایی که چهره انتخاباتی نیستند

البته باید این واقعیت را پذیرفت که هر چهره خبرسازی در عالم سیاست، الزاما برای کاندیداتوری در انتخابات مناسب نیست. شاید به همین دلیل است که بسیاری از سیاستمداران حرفه‌ای وجود دارند که اساسا گزینه مطلوب برای انتخابات به‌شمار نمی‌روند.

از این دسته نامزدها باید به علی‌اکبر ولایتی اشاره کرد. چهره‌ای با تجربه، کارآزموده و مسلط به آداب سیاست‌ورزی که شاید به‌دلیل ادبیات نخبه‌گرایانه‌اش، نتوانسته در عرصه انتخابات ریاست‌جمهوری موجی اجتماعی ایجاد کند. او که در سال 76 در کنار ناطق‌نوری قرار گرفته بود، در سال 84 بلافاصله پس از حضور اکبر هاشمی رفسنجانی در عرصه رقابت‌ها کناره‌گیری کرد اما در سال 92 با وجود همه حرف و حدیث‌ها درباره انصراف از رقابت‌ها تا آخر ایستاد و البته در نهایت شانسی برای پیروزی نیافت. ولایتی این روزها نامش برای کاندیداتوری در سال 96 مطرح است اما مواضع پزشک دیپلمات می گوید او خود می داند تبدیل به چهره ای سوخته برای فضای انتخاباتی ریاست جمهوری شده است. 

غلامعلی حدادعادل نیز در زمره همین چهره‌هاست. گرچه باید حدادعادل را بیشتر یک چهره پارلمانی دانست تا نامزدی در قواره ریاست جمهوری، اما او نیز در سال 92 تلاش کرد به کرسی ریاست جمهوری نزدیک شود، هرچند در نهایت از ادامه رقابت‌ها انصراف داد. به‌نظر می‌رسد او نیز از نظر ویژگی‌های تبلیغاتی نامزدهای انتخاباتی، شانسی برای تکرار تجربه نامزدی انتخابات نداشته باشد.

چهره دیگری که برخلاف چهار سال پیش این روزها نامش کمتر شنیده می‌شود، محمدرضا عارف است. عارف در جریان انتخاب رئیس مجلس دهم اشتباه محاسباتی عجیبی را مرتکب شد که باعث شد اصلاح‌طلبان با وجود برد، در بازی حساس مجلس دهم، احساس سرخوردگی کنند. اصرار او برای نامزدی ریاست مجلس، حالا عارف را از گزینه‌های نامزدی ریاست جمهوری هم دور کرده و حتی برای سال 1400 نیز کمتر کسی از او به‌عنوان نامزد اصلاحات یاد می‌کند.

سعید جلیلی؛ مردی که برای ایرانی ها تا همین چندسال پیش یک دیپلمات هسته ای تعریف می شد این روزها به شدت وجهه سیاسی پیدا کرده و تریبون به دست از دولت انتقاد می کند. انتقاداتی که در کنار برخی اظهارات گروه ها و شخصیت های سیاسی حکایت از عزم جلیلی برای کاندیداتوری دوباره در انتخابات ریاست جمهوری دارد. آنهم در شرایطی که بسیاری از اصولگرایان هنوز هم معتقدند اصرار او برای ماندن در انتخابات سال 92 یک پای شکست اصولگرایان بوده است. او گرچه بدون شک در زمره تایید صلاحیت شوندگان انتخابات است اما به نظر می رسد نه سیاست اصولگرایانه تمایلی به حمایت از او داشته باشد نه مردم او را چهره مناسبی برای فرستادن به پاستور بدانند. شاید از همین روست که جلیلی خیلی زود تبدیل به مهره سوخته در سیاست ایران شده است.

بسیاری دیگر از چهره‌های اصولگرا واجد همین ویژگی هستند که با وجود احتمال بالای تایید صلاحیت، قدرت بسیج شبکه رأی اصولگرایی را ندارند. در سال 92 برخی از این چهره‌ها مانند مصطفی پورمحمدی، علیرضا زاکانی، منوچهر متکی، محمدرضا باهنر، محمدحسن ابوترابی‌فرد، یحیی آل‌اسحاق و علی فلاحیان در انتخابات ثبت‌نام کردند اما هر یک به‌دلایلی از ادامه رقابت‌ها انصراف دادند. هرچند گفته می‌شود برخی از این چهره‌های انصرافی مانند محمدرضا باهنر، ازجمله گزینه‌های کاندیداتوری در سال 1400 هستند. 

در میان گزینه‌هایی که این روزها به‌عنوان نامزد احتمالی انتخابات 96 نام برده می‌شود، باید به چهره‌هایی چون پرویز فتاح، عزت‌الله ضرغامی و الیاس نادران اشاره کرد که به‌نظر می‌رسد هر سه این گزینه‌ها در زمره همین چهره‌های سیاسی خبرسازی هستند که هرچند مسئولیت‌های سیاسی و اجرایی متنوعی داشته‌اند، اما نمی‌توان به هیج‌کدام نام یک «پدیده انتخاباتی» را داد.

عملکردهایی که سابقه‌سوزند

از سه دسته افرادی که در سپهر انتخاباتی ایران تبدیل به مهره سوخته شدند که بگذریم، باید برخی دیگر از چهره‌های رأی‌ساز را نیز به یاد آورد که عملکردهایشان باعث شده کسی یادی از آنها برای حضور در انتخابات نکند.

یکی از مشهورترین این چهره‌ها که اخیرا حرف و حدیث‌ها درباره‌اش زیاد شده، محمود احمدی‌نژاد است. پدیده انتخابات 84 که بسیاری را به این وسوسه انداخت شاید بتوانند تجربه او را در ریاست‌جمهوری تکرار کنند. از موضوع توصیه رهبری به عدم کاندیداتوری وی که بگذریم، او به‌واسطه عملکرد هشت ساله‌اش این روزها از دایره تقریبا همه نیروهای سیاسی بیرون گذاشته شده است. احمدی‌نژاد هرچند مانند سید محمد خاتمی، میرحسین موسوی یا مهدی کروبی با خط‌قرمزهای آشکار قضایی - امنیتی مواجه نیست، اما از نظر سیاسی با محدودیت‌هایی مواجه است که نشان می‌دهد عمر سیاسی او دست‌کم در کوتاه‌مدت از حیث مانور انتخاباتی تمام شده است.

چهره‌های سیاسی و سرمایه‌ای به‌نام «تازگی»

با وجود آنکه هنوز از چهره‌هایی چون قالیباف، ولایتی، سعید جلیلی، علی نیکزاد، توکلی و... به‌عنوان گزینه‌های احتمالی کاندیداتوری برای انتخابات ریاست جمهوری نام برده می‌شود، اما اصرار چهره‌های اصولگرا بر رونمایی از یک «چهره جدید» و البته «رأی‌آور»، حکایت از آن دارد که اصولگرایان با تجربه گرفتن از تاکتیک انتخاباتی اصلاح‌طلبان در انتخابات هفتم اسفند، دیگر نمی‌خواهند با برگه چهره‌های سنتی و تکراری خود در بازی انتخابات شرکت کنند. گزینه‌هایی که از هم‌اکنون می‌شود باخت‌شان را پیش‌بینی کرد.

در میان گزینه‌های موجود، عملا ضرغامی، باهنر، فتاح و نادران فارغ از پایگاه رای شان شانس بیشتری برای نامزدی دارند، اما با توجه به اینکه تجربه احمد توکلی در رقابت با رئیس‌جمهور وقت پیش روی آنان است، شاید حاضر نباشند در انتخابات 96 برگ برنده خود که همان «چهره جدید» بودن است را بسوزانند. بنابراین احتمالا تا سال 1400 صبر خواهند کرد. این چهره‌ها می‌دانند که در عالم سیاست، فاصله کمی بین «نامزد اصلح» تا «مهره سوخته» وجود دارد و گاهی زمان نشناسی و اشتباه محاسباتی، چهره‌های سیاسی را از گردونه بازی‌های انتخاباتی خارج می‌کند.

همین موضوع این احتمال را بیشتر می‌کند که اصولگرایان و شاید اصلاح‌طلبان در انتخابات 96 چهره‌های دست اول خود را از عرصه رقابت دور نگه داشته و با روی آوردن به ذخیره‌هایشان، عملا خود را برای ماراتن سرنوشت‌ساز 1400 آماده کنند. رقابتی که می‌تواند زمینه‌ساز تحولاتی جدی در ساختار سیاسی کشور باشد.




درج يادداشت و نظرات

نام:
  ايميل:
توضيحات: