جستجو

آرشيو

تماس با ما

درباره ما

صفحه نخست

 
تاريخ درج: پنجشنبه، 1 مهر 1395     
مادر معتادکودک 3ماهه خود را با سیگار سوزاند

ایران نوشت:چند روز قبل زن جوان به کلا مورد نظر در حوالی خیابان آزادی شده و با بدن نیمه جان پسر 3 ماهه روبه‌رو شدند.  پسرک خیلی سریع به بیمارستان منتقل شد و زوج جوان نیز بازداشت شدند. پزشکان نیز پس از معاینات لازم اعلام کردند روی بدن کودک 3نتری رفت و از عروسشان به اتهام آزار و شکنجه برادرزاده‌اش شکایت کرد.

 

به‌ دنبال این شکایت، مأموران راهی خانه ماهه آثار ضرب و جرح و سوختگی دیده می‌شود.با این حال او تحت درمان و مراقبت‌های ویژه قرار گرفت اما دو روز بعد پسرک روی تخت بیمارستان جان‌سپرد. با مرگ پسر سه ماهه پرونده‌ای در شعبه دوم دادسرای جنایی تهران تشکیل شد و بازپرس مرادی نیز دستور انتقال جسد به پزشکی قانونی برای بررسی علت مرگ را صادر کرد.
در حالی که تحقیقات برای روشن شدن علت مرگ پسرکوچولو ادامه دارد، روز گذشته زوج جوان برای تحقیقات به دادسرای جنایی تهران منتقل شدند.

با مادر وی گفت‌و‌گویی انجام داده ایم که می‌خوانید.


برای نیکان چه اتفاقی افتاد؟

بچه‌ام نارس بود و زود به دنیا آمد، برای همین چند باری در بیمارستان بستری شد. علت مرگش هم به خاطر همین است و کودک آزاری در کار نیست.
هیچ کودک آزاری؟

نه، فقط پای بچه کمی سوخته که البته موقع درست کردن غذا بغلم بود که پایش به قابلمه داغ خورد و سوخت. همه اینها هم تقصیر خواهر شوهرم است. او می‌خواهد از من انتقام بگیرد برای همین ما را لو داد.


چرا خواهر شوهرت از تو کینه به دل دارد؟

دلایل زیادی دارد، یکی از دلایلش این است که می‌گوید من شوهرم را معتاد کرده ام. علت دیگرش هم این است که می‌خواهد دخترش که از شوهر اولش است با مادر شوهرم زندگی کند اما چون ما آنجا هستیم، نمی‌تواند.


شما با مادرشوهرت زندگی می‌کنی؟

بله، در یک خانه کوچک دو اتاقه که در یک اتاقش مادرشوهرم زندگی می‌کند و اتاق دیگر هم ما هستیم. من از خواهرشوهرم به خاطر رفتارش شکایت کرده ام، چند وقت پیش به من فحاشی کرد و مرا کتک زد برای همین کینه‌ام را به دل گرفت.


گفتی خواهر شوهرت فکر می‌کند تو شوهرت را معتاد کردی، چرا؟

نمی دانم. او مرا مقصر همه چیز می‌داند.


چطور معتاد شدی؟

5سال قبل با شوهرم در خیابان بودیم که جوان مواد فروشی را دیدیم.به شوهرم پیشنهاد دادم مواد بخریم و زمانی که به خانه آمدیم با هم مواد مصرف کردیم. بعد از آن هم دیگر نتوانستم مواد را ترک کنم. البته شوهرم خیلی اصرار می‌کرد که ترک کنیم اما من دلم نمی‌خواست و او هم می‌گفت چون تو مواد می‌کشی من هم مواد مصرف می‌کنم.


به غیر از نیکان بچه دیگری هم داری؟

بله، یک دختر سه ساله و یک پسر دو ساله که در بهزیستی زندگی می‌کنند،ولی به خاطر اینکه آنها مریض نشوند فرستادیم‌شان بهزیستی. قبل از آن هم بچه‌ها با مادرم زندگی می‌کردند. راستش را بخواهید، دود مواد بچه‌ها را مریض می‌کند برای همین اصلاً با ما زندگی نکردند. البته قرار شده ترک کنم و اجازه دهند که بچه‌ها با خودم زندگی کنند.


از اینکه این اتفاق‌ها افتاد ناراحتی؟

خیلی. برای همین هم بعد از 5 سال اعتیاد تصمیم گرفتم ترک کنم و تعهد دادم که دیگر سراغ مواد نروم.




درج يادداشت و نظرات

نام:
  ايميل:
توضيحات: